• 1404 يکشنبه 22 تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6090 -
  • 1404 يکشنبه 22 تير

اصلاحات، جنبش دانشجويي و مرور يك رخداد

مهرداد حجتي

اكبر هاشمي‌رفسنجاني در كتاب خاطراتش نوشته است: «از اواخر وقت ديشب، حدود ۱۰۰ نفر از دانشجويان در كوي دانشگاه تهران اقدام به تظاهرات عليه مصوبه مجلس در مورد مطبوعات و توقيف روزنامه سلام نموده و بدون مجوز به خيابان‌ها رفته‌اند كه مواجه با برخورد پليس و حزب‌الله شده و درگيري‌هاي تُندي شروع و تا لحظه نوشتن- ده و نيم شب ۱۸‌تير- به صورت پراكنده و متناوب ادامه دارد و جمعي مجروح و جمعي بازداشت شده‌اند. دخالت وزير كشور و وزراي فرهنگ و آموزش عالي و بهداشت و درمان و فائزه ما و شخصيت‌هاي ديگر نتوانسته وضع را آرام كند. تلويزيون گوشه‌اي از حوادث را گزارش كرد. در شايعات صحبت از كشته شدن چند نفر هم هست كه تاكنون تاييد نشده است. شعارهاي تُندي عليه رييس مجلس و رييس قوه قضاييه و نيروي انتظامي داده مي‌شود. خرابي‌هاي زيادي به بارآورده است. / ۱۸ تير۱۳۷۸» 
آن شب، شب عجيبي بود! در شرايطي كه اينترنت اصلا پرسرعت نبود و دسترسي همگان هنوز به اينترنت فراهم نبود، خبر واقعه كوي دانشگاه تهران به بسياري از نقاط پايتخت رسيده بود. رفسنجاني در بخش ديگري از خاطراتش به اينترنت هم اشاره كرده است . اينكه خبرها بلافاصله سر از اينترنت درآورده و به آن سوي مرزها هم رسيده است. اين از ويژگي‌هاي دنياي جديد است. هرچند در آن روزگار، اينترنت هنوز از نظر فناوري به چابكي امروز نرسيده بود.  من، آن روزها در دو روزنامه - آفتاب امروز و صبح امروز - فعاليت مي‌كردم. برنامه‌سازي در تلويزيون را به حالت تعليق درآورده بودم و يكسر وقت خود را صرف كار در روزنامه‌هاي موسوم به دوم خردادي كرده بودم. منزل ما در كوي گيشا، نبش خيابان هجدهم بود. كوي دانشگاه به ما خيلي نزديك بود. خاطرم نيست كه نيمه شب چه كسي به من زنگ زده بود و خبر كوي را داده بود. بعد هم كه بي‌تاب تا سپيده سر شده بود و همان اول صبح، پيش از طلوع پياده تا كوي رفته بودم . هنوز آفتاب نزده بود كه از در پايين وارد كوي شدم . اوضاع شبيه يك وضعيت جنگي بود. همه‌چيز در هم ريخته بود. معلوم بود دانشجويان ساكن كوي - كه همه شهرستاني بودند - تا صبح نخوابيده بودند. همه در فضاي باز مقابل هر بلوك بلاتكليف و هاج و واج به وضعيتي كه در آن قرار گرفته بودند، فكر مي‌كردند. تا پيش از آن هرگز چنين وضعيتي در تاريخ دانشگاه‌هاي كشور پيش نيامده بود. از بلوك‌هاي ۲۲، ۲۰، ۱۸ و چند بلوك ديگر ديدن كردم . يكي، دو اتاق كاملا در آتش سوخته بود. وسايل مختصر دانشجويان، در هم ريخته و بسياري از وسايل شكسته بود. در ساختمان ۲۰، روي ديوار ردّي بزرگ از خون باقي مانده بود . چند دانشجوي مجروح هم كه همان شب سرپايي مداوا شده بودند با سر و دست و پاي پانسمان شده در فضاي ملتهب و ناآرام كوي ديده مي‌شدند. مردم آن اطراف - اميرآبادشمالي - براي دانشجويان غذا، بطري آب، پتو و وسايلي از اين دست آورده بودند. حالا با روشن‌تر شدن آسمان، پاي مردم عادي كه از نقاط مختلف پايتخت روانه اميرآباد شده بودند، به كوي باز شده بود. ديگر از سختگيري نگهبانان براي تردد در كوي خبري نبود. در همان حال و شرايط، مردم همدلانه پاي روايت دلخراش و تكان‌دهنده دانشجويان مي‌نشستند تا روايت دست‌اولي از ماجراي شب قبل بشنوند. البته كه شايعه هم در آن سوي نرده‌هاي سبز كوي، در همان ساعات قوت گرفته بود و خبرهايي هولناك‌تر از آنچه رخ داده بود در شهر دست به دست شده بود. حالا با بالا آمدن خورشيد، خبرنگاران عكاس هم در ميان مردم ديده مي‌شدند . آن روز «محسن شانديز» را از همان ابتداي صبح در لابه‌لاي جمعيت ديدم . بعد آرام آرام تعداد عكاس‌ها زياد شد. 
آن روزها، روزنامه‌ها پرتيراژ بودند. مردم هم پس از دوم خرداد ۷۶، به‌شدت روزنامه‌خوان شده بودند. در عين رفاقت ميان رورنامه‌هاي دوم خردادي، رقابتي سخت هم ميانشان درگرفته بود. صبح امروز اما، آن رقابت را با اختلافي چشمگير در شمارگان برده بود. در همان روزهاي تير، بارها، صبح امروز به چاپ دوم و سوم و چهارم هم رسيده بود. آفتاب امروز هم كه ظهر به‌وقت پايتخت منتشر مي‌شد. نخستين روزنامه عصر پس از انقلاب بود كه پس از صبح امروز متولد شده بود. كمتر سياسي بود. بيشتر فرهنگي - اجتماعي بود. اما مدتي بعد، آن هم سياسي شده بود. سرعت تحولات سياسي به قدري همه عرصه‌ها را تحت تاثير گرفته بود كه همه عرصه‌ها در آن روزها رنگي از سياست گرفته بود. سينما، تئاتر، ادبيات، همه‌ چيز سياسي شده بود. اين نشانه عمق و گستردگي تحولي بود كه در عرصه سياسي رخ داده بود.  آن روز در تحريريه هر دو روزنامه جنبشي تازه درگرفته بود. معلوم بود خبرهاي ديگري هم در راه است. ماجرا به همان يك شب ختم نشده بود. فردا - نوزدهم تير ۷۸ - آبستن حوادث تازه بود. اكبر هاشمي‌رفسنجاني در كتاب خاطراتش نوشته است: 
«آقايان [بيژن] نامدار زنگنه، [اسحاق] جهانگيري، [مصطفي] ميرسليم، [محسن] رضايي و [حسن] صانعي ماندند و راجع به حوادث دانشگاه‌ها صحبت شد. نظرشان اين بود كه نيروي انتظامي و [انصار] حزب‌الله، حرمت دانشگاه را شكسته‌اند و با دانشجويان بدرفتاري كرده‌اند و چنين وضعي در تاريخ دانشگاه‌ها سابقه ندارد...  با آقاي [سيد محمد] خاتمي، [رييس‌جمهور]، درباره حوادث دانشگاه‌ها، تلفني مذاكره كردم. آقاي خاتمي گفتند امروز شوراي عالي امنيت ملي، جلسه فوق‌العاده داشته و تصويب كرده‌اند كه متخلفان از نيروي انتظامي و انصار حزب‌الله، شناسايي و تنبيه شوند، ولي پيشنهاد خود ايشان در مورد عزل [آقاي هدايت لطفيان]، فرمانده ناجا [ نيروي انتظامي] راي نياورده است.  امروز در اطراف دانشگاه تهران و داخل آن، اجتماع انبوهي از دانشجويان بود كه ادامه تظاهرات كوي دانشگاه است و خواستار شناسايي عاملان تجاوز به دانشگاه و كيفر آنانند و شعارهايي عليه آقايان ناطق [نوري] و [احمد] جنتي و قوه قضاييه و ناجا مي‌داده‌اند و از آقاي خاتمي حمايت مي‌كرده‌اند، ولي شعار «خاتمي، اقتدار يا استعفا» هم بوده است. عصر هم تظاهرات خياباني داشته‌اند و تا شب ادامه داشته و اكنون صداي‌الله‌اكبر آنها را مي‌شنوم. محافظان خبر دادند كه صداي‌الله‌اكبر از خوابگاه دانشجويان در جماران است. [آقاي مصطفي معين]، وزير علوم در حمايت از آنها استعفا داده است. 
گزارش‌هايي كه روي صفحه كامپيوترم در ساعت يازده شب آمده، مي‌گويند كه تظاهركنندگان به داخل كوي دانشگاه تهران رفته‌اند و در آنجا بيانيه دبيرخانه شوراي عالي امنيت ملي برايشان خوانده شده، ولي آن را نپذيرفته‌اند و شعار داده‌اند كه بايد آقاي لطفيان، فرمانده ناجا عزل و محاكمه شود و اعلان كرده‌اند فردا به تحصن خود تا رسيدن به خواسته‌ها ادامه مي‌دهند. دانشجويان بسياري از دانشگاه‌هاي كشور حمايت خود را از تظاهرات‌كنندگان اعلان كرده‌اند. آقايان [سيد عبدالكريم] موسوي اردبيلي و يوسف صانعي هم به نفع آنها اعلاميه داده‌اند و نمايندگي رهبري در دانشگاه هم تهاجم به دانشگاه را محكوم كرده است. انصار حزب‌الله هم اعلان كرده در تهاجم به كوي دانشگاه حضور نداشته، اما آقاي خاتمي به من گفتند كه [مسعود] ده‌نمكي و همفكرانش را آنجا ديده‌اند./ ۱۹ تير ۱۳۷۸» فرداي واقعه كوي، همه روزنامه‌ها تيترهايي تند زدند. روزنامه‌هاي جناح راست اما در تفسيرهايشان، راه را به مسيري متفاوت بردند. در هيات دولت هم غلغله‌اي برپا بود . وزير علوم، دكتر مصطفي معين در اعتراض به رفتاري كه با دانشجويان شده بود، استعفا داده بود. سيدمحمدخاتمي، خواهان استعفاي فرمانده ناجا، هدايت‌الله لطفيان شده بود و وزير كشور، مصطفي تاجزاده، معاون سياسي خود را براي خواباندن تنش و پايان ماجرا به كوي دانشگاه گسيل كرده بود. همان ماموريتي كه بعدها بهانه‌اي براي محكوميت او در دست جناح سياسي رقيب شده بود. تاج‌زاده ساعات زيادي را ميان دانشجويان متحصن، به درد‌‌دل آنها گوش سپرده بود و گزارشي مشروح از آنچه رخ داده بود براي شوراي امنيت ملي تدارك ديده بود. وضع اما با گذشت زمان به سمت بهبود نرفته بود و شرايط لحظه به لحظه پر تنش‌تر و حادتر شده بود. بعدها سيد محمدخاتمي با اشاره به چنين رخدادهايي از جمله قتل‌هاي زنجيره‌اي گفته بود كه دولتش هر ۹ روز يك‌بار با يك بحران روبه‌رو مي‌شده است! حقيقتا هم اتفاقي كه در ۱۸ تير ۷۸ رخ داده بود، يك بحران بود. بحراني كه به سرعت دامنه‌اش به دانشگاه‌هاي ديگر هم كشيده شده بود و حالا علاوه بر پايتخت به يك بحران كشوري تبديل شده بود. در همان روزهاست كه با پا‌در‌مياني افرادي نظير تاج‌زاده و ديگران كه از سوي دولت گسيل مي‌شدند بالاخره پس از چند روز درگيري - ميان عمدتا گروه‌هاي فشار موسوم به انصار حزب‌الله و دانشجويان - آن غائله جمع شد! كوي دانشگاه به مدت چند ماه تعطيل شد. دانشجويان شهرستاني مقيم كوي - بعضا با سر و صورت‌ باند‌پيچي شده - به شهرها و روستاهاي خود بازگشتند و تهران پس از چند روز پر تنش، بالاخره آرام گرفت . دانشجويان آسيب ديده اما از عملكرد رييس‌جمهور، خاتمي، ناراضي بودند. آنها از او توقع «قاطعيت » و «شفافيت » داشتند. اتفاقي كه از نگاه آنها هرگز نيفتاد و همين بخش قابل توجهي از دانشجويان را از او مايوس كرد . يكي از آنها، علي افشاري، عضو شاخص دفتر تحكيم وحدت بود كه شعار «خاتمي؛ اقتدار، اقتدار» را  از پشت تريبون در تجمع دانشجويان معترض و متحصن سر داده بود. دولت اصلاحات، معلوم بود در همان آغاز، با مشكلاتي جدي روبه‌رو است. نيروهاي لباس‌شخصي تندرو، موسوم به گروه‌هاي فشار، پس از سال‌ها فاصله از ابتداي انقلاب، مجددا با نسلي تازه‌نفس، احيا شده بودند و به شكلي سازمان يافته و پر قدرت در همه صحنه‌ها حاضر مي‌شدند. سهم عمده خرابي‌ها و ويراني‌هاي بجا مانده در كوي، حاصل رفتار خشن آنها بود . هاشمي‌رفسنجاني در خاطرات روزانه‌اش صريحا به اين گروه اشاره كرده بود و نگراني افرادي از هر دوجناح را در خاطره‌اش از همان روزها نقل كرده بود. هم محسن رضايي و مصطفي ميرسليم ابراز تاسف كرده بودند و هم اسحاق جهانگيري و بيژن نامدار زنگنه . همه آن رفتار خشن با دانشجويان را محكوم كرده بود و آن واقعه را امري بي‌سابقه در تاريخ دانشگاه‌هاي كشور دانسته بودند.  واقعه ۱۸‌تير، هر‌چند تابستان همان سال ۷۸ بالاخره با همه آسيب‌ها و لطماتش تمام شد، اما هر سال، با فرا رسيدن سالگردش تازه مي‌شد . هاشمي‌رفسنجاني در كتاب خاطراتش چند سالگرد را اين‌گونه برشمرده است: 
 «امروز جمعي از دانشجويان، در مقابل دانشگاه تهران، به عنوان سالگرد [حادثه 18 تير] در كوي دانشگاه اجتماع داشته‌اند و با پليس درگير شده‌اند. ساعت‌ها درگيري ادامه داشته و خرابي‌هايي به بار آورده‌اند و جمعي از آنها دستگير شده‌اند. شعارهاي تُندي عليه بسيج و سپاه و سران سه قوه داده‌اند؛ گويا ملي‌مذهبي‌ها بوده‌اند و ضد انقلاب و منافقان هم بي‌نقش نبودند؛ از شعارها معلوم مي‌شود./ ۱۸ تير۱۳۷۹»
«وزارت كشور با انجام هرگونه اجتماعات و تظاهرات به مناسبت سالگرد ۱۸ تير [۱۳۷۸] مخالفت كرد. دفتر تحكيم وحدت هم اعلام كرد كه برنامه‌اي ندارد. رسانه‌هاي خارجي و ضدانقلاب كه هفته‌هاست در اين مورد تبليغات مي‌كردند، دچار انفعال شده‌اند و شايد از جهتي خوشحالند كه عدم استقبال مردم را معلول تهديد دولت كنند، ولي دوم خردادي‌ها هم دچار مشكل تناقض و پارادوكس شده‌اند؛ گرچه گروه‌هاي غيرقانوني گفته‌اندكه اقدام مي‌كنند... امروز عصر گروه‌هاي پراكنده‌اي در اطراف دانشگاه و ميدان محسني [مادر] تجمع داشته‌اند كه پليس آنها را متفرق كرده است. در اصفهان نيز آقاي [سيد جلال الدين] طاهري، امام جمعه اصفهان، با انتشار اعلاميه بسيار تُند و منفي از امامت‌ جمعه كناره‌گيري كرده است./ ۱۸ تير ۱۳۸۱ »
«روزنامه‌هاي دوم‌خردادي با آب و تاب استعفانامه آقاي طاهري، [امام جمعه اصفهان] را منتشر كرده‌اند و همه روزنامه‌ها از شكست برنامه ضدانقلاب براي تظاهرات ديروز نوشته‌اند. دولت هم امروز اقدام آنها را محكوم كرده است؛ شايد به خاطر شعارهايي كه عليه آقاي خاتمي، [رييس‌جمهور] داده‌اند، از قبيل «خاتمي، استعفا استعفا». گويا نامه دلجويي كه آقاي خاتمي به سردار [فرهاد] نظري نوشته، باعث رنجش دانشجويان و ضدانقلاب شده است. سردار نظري از آقاي خاتمي، در دادگاه ويژه روحانيت شكايت كرده بوده كه با اين نامه خواسته‌اند او را راضي كنند. ضدانقلاب خارج و داخل كه تبليغات وسيعي براي مراسم ديروز [سالگرد ۱۸ تير]كرده بودند، با ديدن ضعف و بي‌رونقي مخالفان دچار سردرگمي شده و با ادعاي ارقام دروغين از شركت‌كنندگان آبروداري مي‌كنند. در خارج وضع به همين منوال بود و همه‌جا مواجه با بي‌اعتنايي ايرانيان شده‌اند. هيات رييسه مجلس خبرگان، [آقايان علي مشكيني، ابراهيم اميني، سيدحسن طاهري خرم‌آبادي و قربانعلي درّي نجف‌آبادى] در دفتر من جلسه داشتند؛ تا ساعت چهار بعد‌از‌ظهر طول كشيد. برنامه اجلاس آينده و مسائل مجلس و نامه آقاي [سيدجلال‌الدين] طاهري اصفهاني خوانده شد. قضاوت اين بود كه او عاقبت نامناسبي بعد از سال‌ها مبارزه و كار براي انقلاب پيدا كرد. گفتند، كار او بدتر از كار آقاي [هاشم] آقاجري [در سخنراني عليه روحانيت و مرجعيت] است و حدس‌ زده مي‌شود كه آغاز يك جريان جديد مخالفت است. مساله آقاجري با حكم جامعه مدرسين [حوزه علميه قم] عليه سازمان مجاهدين انقلاب، وارد مرحله جديدي شده و او در دومين جلسه دادگاه همدان هم شركت نكرده است. / ۱۹ تير ۱۳۷۹» چند سال بعد، با اتمام دوره دولت اصلاحات و روي كار آمدن دولت محمود احمدي‌نژاد، مطبوعات دوم خردادي وارد دوراني سخت شدند. جنبش دانشجويي هم مثل بسياري از فعاليت‌هاي سياسي به محاق رفت و كشور دوراني تازه را آغاز كرد. دوراني كه حالا پس از دو دهه هنوز از پيامدهاي آن رهايي نيافته است . آيا بالاخره ايران گذار به سوي دموكراسي فراگير را تجربه خواهد كرد؟ شايد، با شكيبايي بيشتر بايد تجربه‌هايي بيشتر كسب كرد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون