روزبه نعمتي شريف از تخريب كارگاه و نقاشيهايش در حمله اسراييل به «اعتماد» ميگويد
جنگ اميدم را نميخشكاند
همجواري با زندان براي من نوعي گفتوگوي دروني ايجاد ميكند كه نمود آن را در آثارم ميبينم
مريم آموسا
در روزها و هفتههايي كه پشت سر گذاشتيم، با حمله وحشيانه اسراييل به ايران، نهتنها بخشي از تاسيسات نظامي ايران آسيب ديد بلكه تعداد پرشماري از مردم سرزمينمان هم از نزديك جنگ و اثرات مصيبتبار آن را لمس كردند. پس از حمله اسراييل به زندان اوين، مطلع شديم كه كارگاه و تعدادي از آثار روزبه نعمتي شريف، نقاش، به دليل همسايگي محل كارش با زندان آسيب ديد. وقتي از او جوياي چند و چون ماجرا شديم، گپ و گفت غيررسمي ما خود به خود به سمت گفتوگوي رسمي رفت. شريف تمايلي ندارد كه حتي يك روز بر اثر حادثهاي كه رخ داده، تن به انفعال بدهد و بگذارد جنگ او را از ادامه مسيرش باز دارد؛ چنين بود كه خيلي زود پس از جنگ به بازسازي كارگاه و آثارش روي آورد. با اينكه بسياري به او پيشنهاد دادند آثار آسيبديده خود را در كارگاه تخريبشدهاش به نمايش بگذارد، اما او از اين پيشنهاد استقبال نكرد؛ چرا كه معتقد است تن دادن به استيصال و عجز و لابه با اصل اصيلي كه او به آن باور دارد در تعارض است؛ و آن اصل چيزي نيست به جز اميد به آينده.
روزبه نعمتي شريف متولد ۱۳۵۹ در تهران است. او كارشناس ارشد پژوهش هنر و كارشناس طراحي صنعتي است و تاكنون آثارش را در بيش از 10 نمايشگاه گروهي و چندين نمايشگاه انفرادي برگزار کرده است. با او درباره حادثهاي كه منجر به آسيب جدي محل كار و آثارش شد، گفتوگو كرديم.
دقيقا چه روزي شعلههاي آتش جنگ به خانه شما رسيد؟
يك روز قبل از آتشبس بود كه در اثر حمله هوايي به زندان اوين آتليه من هم آسيب جدي ديد.
آتليهتان دقيقا كجاست؟
ديوار به ديوار اوين. بعد از ديوار زندان يك رودخانه است و پس از آن باغي است كه آتليه من در آن قرار دارد. فكر ميكنم فاصله كارگاه من تا زندان اوين تنها 10 متر باشد. سالهاست كه من اين آتليه را اجاره كردهام و تمام آثاري كه در اين سالها ساختهام در اين آتليه شكل گرفتهاند.
شايد از بحث اصلي گفتوگويمان دور شويم اما ميخواهم از تجربه همجواري با زندان اوين بپرسم. براي شما به عنوان يك هنرمند چگونه تجربهاي است؟
به مرور آدميزاد عادت ميكند. اتفاقا همجواري با زندان براي من نوعي گفتوگوي دروني ايجاد ميكند و اين گفتوگو به نوعي در كارهايم نمود پيدا ميكند.
پيش از آنكه ايران درگير جنگ با اسراييل بشود، نگاهتان به جنگ چه بود؟
خب، من از نسلي هستم كه پيشتر هم جنگ را تجربه كرده بودم. كلاس دوم ابتدايي بودم كه جنگ ايران و عراق تمام شد و در جريان جنگ ايران و عراق دو بار خانه ما در جريان موشكباران آسيب ديد. يك بار در يوسفآباد و بار ديگر در گيشا. اين بار هم كارگاهم در اوين آسيب ديد. من و شما از نسل آدمهايي هستيم كه از كودكي با اين فضاي جنگ و بحران و تحريم و اثرات و تبعات آن بزرگ شدهايم، كما اينكه ميدانم خانه شما هم در جريان جنگ ايران و اسراييل آسيب ديد. پس با اين تفاسير بيشك نگاه من و شما با آدمي كه در كشوري زندگي ميكند كه تاكنون درگير جنگ نبوده و مردمش جنگ را از نزديك تجربه نكردهاند، فرق دارد. راستش را بخواهيد در جريان جنگ ايران و اسراييل با اينكه از نزديك دوباره جنگ را تجربه كردم، ترس به دلم راه ندادم و فكر ميكنم آدمهايي مثل من كم نبودند. آدمهايي كه با وجود اينكه خانهشان ويران شد، نخواستند شهرشان را ترك كنند. خيلي زود شرايط زندگيمان را پذيرفتيم و برگشتيم به زندگي روزمره. ما با جنگ بزرگ شديم. يك روز جنگ فرهنگي، يك روز نظامي، يك روز جنگ تن به تن و سالها جنگ اقتصادي. در جهان و ايران ما هر روز منتظر يك اتفاق هستيم. باورتان نميشود آنقدر كه ما در ايران هر روز يك ماجرا داريم، وقتي چند روز سفر ميرويم دلمان براي زندگي در ايران تنگ ميشود. اين جنگ همواره با زندگي ما گره خورده. گويي مبارزه كردن در اين شرايط سخت است كه به ما هويت ميدهد.
در مجموعه آخرتان «خراش بر ابـرهاي سوخته» متاثر از جنگ غزه و اسراييل آثارتان را خلق كرديد؛ اما رنگ آثارتان بسيار چشمنواز بود. فكر ميكنيد پس از جنگ اسراييل و ايران، اين رنگهاي شاد باز هم در آثارتان خواهد بود؟
من در مجموعه «خراش بر ابـرهاي سوخته» به جنگ اسراييل با غزه توجه داشتم و آن مجموعه برگرفته از فضايي ذهنيام متاثر از آن اتفاقات و فجايع بود. اين مجموعه كه اپيزود سوم و سوختهها هستند. تم مجموعه تداعيگر سوختن ساحت ارزشهاي انساني در دل تمام درگيريهايي است كه سوژه در فقدان حضور آگاهي، موجب از بين رفتن آنها ميشود. اين دفورماسيون و اضمحلال فرميك با فضاي ملون پوسته، موتيفي پارادوكسيكال در خود دارد كه نامتعارف بودن و امر نا ممكن شدن سوژهاي را كه در اختلاط ابژكتيو گير كرده با اتمسفر پارانوييك و خشنش كه برآيندي است بر بروز بحران معيار و معنا بخشي به زيستن را به تماشا ميگذارد و اتفاقا در كارگام همه كارهايي كه شكست از همين مجموعه بود. رنگهاي شاد و روشن از جمله ويژگيهاي آثارم به شمار ميروند كه در مرحله آخر روي فضاي خشني كه در آثارم ميسازم ميكشم. اين رنگهاي روشن به نوعي نمادي از اميد هستند در برابر خشونتي كه هر روز تجربه ميكنيم و من به عنوان يك هنرمند حاضر نيستم كه در برابر اين تهاجم و خشونت سر فرود بياورم و اميدوارم به تغيير پس تصور نميكنم رنگ آثارم تغيير كنند. من به عنوان يك هنرمند ايستادهام و با كارم مبارزه ميكنم و اميدوارم كه يك روز اين مناسبات در جهان تغيير كند و حال جهان رو به بهبود برود.
براي همين رنگ صورتي براي من يك رنگ سمبوليك و نشانهاي از اميد است. وگرنه در درون تمام فضاهايي كه ما زندگي ميكنيم و به تبع آثارم اين خراش و سختگيها را ميبينيم. چه در سرزمين خودمان و چه در خاورميانه. ولي اميد همواره ما را سرپا نگاه داشته است. اميد اين امكان را به ما ميدهد كه از اين وضعيت خارج شويم.
خسارت به كارگاه و آثارتان در چه حد بود؟
راستش تمام شيشهها شكست؛ درها هم پودر شدند. فقط چند ديوار كارگاهم تا حدودي سالم ماند و بخشي از سقف و تعدادي از آثارم هم آسيب ديدند.
قصد داريد با كارهاي آسيب ديدهتان چكار كنيد؟ آيا آنها را به همين شكل به عنوان بازماندههايي از جنگ به نمايش نميگذاريد؟
نه؛ دارم دانه به دانهشان را درست ميكنم. در چند روز گذشته بارها به من پيشنهاد دادند كه اين آثار را به همين شكل به نمايش بگذارم ولي من قبول نكردم. اصلا از اين كار شعاري خوشم نميآيد. حالا چهار تا مجسمه من سوراخ شده يا شكسته! مردم در اين حملات جانشان را دست دادند؛ عزيزانشان را و خانه و تمام داراييشان را. اينها اصلا با هم قابلقياس نيست كه آدم بخواهد بزرگش كند. در همين همسايگي من تا جايي كه خبر دارم 79 نفر كشته شدند! كم نيست. اين غم خيلي بزرگ است و اصلا قابل مقايسه با خسارت من نيست. سربازي كه هر روز از برجك با هم سلام و احوالپرسي ميكرديم و از من سيگار ميخواست، ديگر نيست. اين رنج بزرگي است و نميتوانم فراموشش كنم.
من اتفاقا به سرعت مشغول درست كردن مجسمههاي آسيب ديدهام هستم و دوست ندارم كه به اين شكل باقي بمانند چون با مفهوم اميدي كه به آن باور دارم در تضاد است و نميخواهم خودم را دچار درماندگي و استصيال كنم.بايد اميد داشته باشيم مبارزه كنيم اگر بخواهم همان طور نگهشان دارم و برايشان زاري كنم دچار دوگانگي و تضاد در باورهاي خودم خواهم شد.
در روزهاي جنگ 12 روزه چه ميكرديد؟
در آن روزها مشغول مجموعه جديدم بودم. پيش از جنگ چند اثر از اين مجموعه ساخته بودم كه ناگهان ديدم دو مجسمهاي كه در اين مدت ساختهام ناخودآگاه پا دارند و گويي تصويري بودند از آدمهايي كه ناچار به فرار از شهرشان شدهاند. اميدوارم كه امسال بتوانم اين مجموعه را در فضاي گالري به نمايش بگذارم.
عنوان اين مجموعه چيست؟
اين مجموعه مجسمههايي بودند كه سر نداشتند و عنوانشان را «رقص بسمل» گذاشته بودم. در قديم زماني كه سر كسي را ميزدند، روي گردن او روغن ميريختند و تمام اجزاي بدن او به رقص درميآمد. شايد زماني كه خواستم اين مجموعه را به نمايش بگذارم، دوباره روي نام مجموعه فكر كنم.
شما در مجموعههاي پيشينتان هم به موضوع خشونت پرداخته بوديد؛ چرا همچنان خشونت از دغدغههاي شما براي خلق اثر به شمار ميرود؟
خشونت پديدهاي جهاني است كه هر ساله جان تعداد بيشماري از ساكنان زمين را ميگيرد و گويي ما در جهاني زندگي ميكنيم كه از خشونت خلاصي نداريم. اين روزها ما در ايران درگير جنگ با اسراييل شديم و مردم ايران آسيب جدي از جنگ ديدند و همچنان در بسياري از نقاط جهان از جمله غزه آتش جنگ بيش از گذشته بالا گرفته است، اما با اين همه اميد وجود دارد و ما آدمها به اين اميد زندهايم. من هم به عنوان يك هنرمند نسبت به خشونتي كه در جهان موج ميزند بياعتنا نميتوانم باشم. اما شيوه بيان من صريح نيست و اين خشونت را در لايههاي آثارم ميتوانيد ببينيد.
آيا از ابتدا با يك موضوع واحد و با هدف مجموعه كارتان را شروع كرديد؟
نه؛ من هيچ وقت قبل از شروع كار فكر نميكنم كه ميخواهم ايدهام را در قالب يك مجموعه ارائه بدهم اما چون آثارم بر اساس ساختار فكريام شكل ميگيرند، به مرور در كنار هم يك مجموعه فكري منسجم را ميسازند و با ساخت هر اثر به نوعي، ايده ساخت اثر بعديام در ذهنم خطور ميكند و چون مجموعههايم را در بازه زماني حدودا يك ساله ميسازم بيشتر آثار هر دورهام حال و هواي همسويي دارند.
آيا در مجموعه اخيرتان همچون مجموعههاي پيشين نقاشي هم به چشم ميخورد؟
ايدههايي براي نقاشي دارم اما هنوز نقاشي نكشيدهام اين روزها بيشتر درگير مجسمهسازي هستم و اگر فرصتي فراهم شد ايدههايم براي نقاشي را هم اجرا ميكنم.
با توجه به اينكه شما جنگ و تبعات پس از آن را از نزديك لمس كرديد، پس از جنگ چه اتفاقي براي شما رخ داد؟
پس از جنگ از سوي آدمهايي كه هيچ يك از آنها را نميشناختم پيامهاي متعددي دريافت كردم كه ابراز كردند تمايل دارند به من كمك كنند تا دوباره محل كارم را تعمير و راه بيندازم؛ اتفاقا خيلي از افراد هم به كمكم آمدند از تمام اين افراد سپاسگزارم. اميدوارم كه ديگر هيچ ملتي جنگ را تجربه نكند.