• 1404 دوشنبه 16 تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6085 -
  • 1404 دوشنبه 16 تير

روايت سي‌وهشتم: پاييز سپه‌سالار

مرتضي ميرحسيني

بسياري تحسينش مي‌كنند. برخي‌ها هم به بدي نامش را مي‌برند. تحسينش مي‌كنند چون به نظرشان كوشيد در مسيري كه پيش‌تر اميركبير گام برداشته بود، گام بردارد و با نوسازي تشكيلات دولت و اصلاح روش‌ها و رويه‌ها، عقب‌ماندگي‌هاي گذشته را -‌تا جايي كه ممكن 
بود‌- جبران كند. نيز نكوهشش مي‌كنند، چون معتقدند واسطه امضاي معاهداتي شد كه خير و سودي در آنها نبود و منابع كشور را دودستي به بيگانگان تقديم مي‌كرد. نه آن تحسين بي‌دليل است و نه اين نكوهش‌ها متأثر از انگ و افترا، اما داوري درباره كارنامه ميرزا حسين‌خان سپه‌سالار و بحث درباره آنچه او در سال‌هاي صدارتش كرد و نكرد، اصل آسان نيست. زماني رييس دولت شد كه سيلي عقب‌ماندگي و بحران مالي روي صورت حكومت نشسته بود و تقريبا همه -‌البته هركس به دليل و انگيزه‌اي‌- از ضرورت تغيير و تحول صحبت مي‌كردند. نه فقط تحصيلكرده‌هاي كم‌شمار جامعه كه يا از طبقه حاكم بودند يا با آنها نشست ‌و برخاست داشتند كه بسياري از مردم عادي هم عقب‌ماندگي‌ها و مشكلات همراه آن را لمس مي‌كردند، به‌ويژه آنهايي كه براي كارگري به قفقاز يا عثماني مي‌رفتند با مقايسه اينجا و آنجا، بيشتر از ديگران واقعيت‌هاي تلخ كشور را درك مي‌كردند. تقريبا همه مي‌گفتند كه بايد كاري كرد. مي‌گفتند تا عقب‌ماندگي‌ها را جبران نكنيم و قوي‌تر نشويم، زورمان به اجنبي نمي‌رسد و دست دخالت خارجي از مملكت‌مان كوتاه نمي‌شود. حتي ناصرالدين‌شاه هم كه بعد از بركناري آقاخان نوري خودش مدتي دولت را به دست گرفت و بعد هم دو نفر را در اين مقام جابه‌جا كرد، مصمم به ايجاد دگرگوني در شيوه اداره كشور شده بود. يا دست‌كم خودش را با چنين توهمي فريب مي‌داد و باورش شده بود كه مرد پذيرش تغييرات بنيادي است. خلاصه كه صحبت از تغيير سر زبان‌ها افتاد و ميرزا حسين‌خان قزويني -‌كه به آشنايي با افكار جديد مشهور بود- در چنين شرايطي به صدارت رسيد. طرح منسجمي براي بازبيني در وظايف و اختيارات مقامات دولتي پيش روي شاه گذاشت و كوشش‌هايي براي بازسازي تشكيلات نظامي كشور به كار بست. مصمم به باز كردن چشم‌هاي ناصرالدين‌شاه رو به واقعيت‌هاي زمانه و نشان دادن تفاوت‌هاي زندگي در اينجا و آنجا، برنامه‌اي براي سفر او به اروپا ريخت. بعدتر، تصميم به انتشار روزنامه‌اي پيشرو گرفت و يك شماره از آن را هم منتشر كرد. از پاييز 1250 تا اواخر تابستان 1259 رييس دولت ماند و به جز چند ماهي از سال 1252 كه براي كاهش فشارهاي بيروني به دربار از مقامش كنار كشيده بود، يك دهه نقش فعالي در اداره كشور ايفا كرد. به خودش به رسالتي كه احساس مي‌كرد به عهده‌اش گذاشته شده است باور داشت. تقريبا با همه، از بالا تا پايين جامعه جنگيد. چاره ديگري هم نداشت. آنچه مي‌خواست جز در نبرد با وضع موجود شدني نبود. گاهي دلسرد و بي‌انگيزه شد. گاهي جدي و مصمم نشان داد. اما در پايان مسير، در رسيدن به اهدافي كه در سر داشت ناكام شد و شكست خورد. در تقلا براي اصلاح حكومتي كه اصلاح‌شدني نبود به بن‌بست رسيد. فسادي كه تا عميق‌ترين لايه‌هاي ذهن و روح طبقه حاكم رخنه كرده بود -و اندكي از آن در خود هم ديده مي‌شد‌- هر تلاش مصلحانه‌اي را عقيم مي‌كرد. حتي بيشتر آنهايي كه مدام از تغيير و نوسازي مي‌گفتند، زماني كه پاي عمل به ميان آمد، جا زدند. معلوم شد كه در عمق وجودشان به گذشته چسبيده‌اند و آدم تغييرات واقعي نيستند. مقاماتي هم كه به وضع موجود عادت كرده بودند و از آن نفع مي‌بردند، با نوسازي همراه نشدند و به بهانه‌هاي گوناگون در اصلاحاتش كارشكني كردند. به سپه‌سالار انگ بي‌ديني زدند و با اتهام‌زني‌هاي پياپي زير پايش را خالي كردند. ناصرالدين‌شاه هم از تجربه سفر به اروپا، شاه بهتر و روشن‌انديش‌تري نشد و به همان فهم هميشگي‌اش از جهان چسبيد. آن روزنامه را هم كه از قانون و آزادي حرف زده بود، توقيف كردند.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون