مذاكرات واشنگتن و تداوم ابهام امنيت منطقهاي ايران و خاورميانه
براي شركت در اجلاسيه سالانه مجمع عمومي ملل متحد در نيويورك بهسر ميبرد.
سياست امنيتي و راهبردي كابينه نظامي اسراييل همواره مبتني بر اولويت جنگ بر صلح و اولويت پيروزي بر ابهام تاكتيكي بوده است. در شرايطي كه نتانياهو و ترامپ به عنوان دو زوج متحد براي انجام عمليات تاكتيكي خشونتآميز عليه ايران ايفاي نقش ميكنند، طبيعي است كه آموزههاي آنان براي اتخاذساز و كارهاي تهاجمي عليه جمهوري اسلامي قابل پيشبيني نخواهد بود. اگر چه برخي تحليلگران با رويكرد رومانتيك احساس ميكنند كه اگر كسي واقعيتهاي تراژيك منازعه را بيان كند، نشانههايي از تشويش افكار عمومي را شكل داده اما واقعيت آن است كه سياست قدرت براي امنيت ملي هر كشور ايجاب ميكند كه براي رويارويي و مقابله با بدترين وضعيت ازسوي بازيگران غيرقابل اعتماد خود را آماده سازد. در چنين شرايط و نگرشي هيچگاه نميتوان به آتشبس مرحلهاي اميدوار بود، به ويژه آنكه بعد از فرآيند آتشبس امكان بازتوليد منازعه وجود خواهد داشت. از زمان آتشبس تاكنون امريكا و برخي كشورهاي اروپايي نيازهاي تسليحاتي اسراييل را تامين کرده و در نتيجه زمينه مقابله با قابليتهاي تاكتيكي ايران را به وجود آوردهاند.
اعزام بيش از ۱۷ هواپيماي غولپيكر حمل و نقل هوايي به اسراييل بيانگر آن است كه نظاميگري و منازعه به عنوان محورهاي اصلي سياست امنيتي اسراييل به صورت مشهودي تداوم خواهد داشت. ضرورتهاي امنيت ملي ايجاب ميكند كه گروههاي شهروندي آرامش خود را حفظ کنند. در اين روند ساخت بروكراتيك دولت بيشترين حمايتهاي مربوط به ارائه خدمات عمومي براي شهروندان را در دستور كار قرار بدهد. به موازات چنين فرآيندي كارگزاران امنيتي ميبايست خود را براي مقابله با بدترين وضعيت آماده سازند. ايفاي نقش در شرايط تهديد و امنيتسازي در فضاي ابهام تاكتيكي، ايجاب ميكند كه همواره ذهنيت كنش متقابل به عنوان بخشي از واقعيتهاي تاكتيكي در دستور كار سياستگذاري امنيتي جمهوري اسلامي قرار داشته باشد.
به موازات اجلاسيه واشنگتن، زمينه براي ديدار احتمالي وزير امور خارجه ايران با ويتكاف فرستاده ويژه ترامپ وجود دارد. برگزاري اين اجلاسيه هنوز قطعيت پيدا نكرده است. تمامي تحليلگران به اين موضوع واقف هستند كه ويتكاف از ساز و كارهاي ديپلماسي پوششي براي غافلگيري تاكتيكي ايران بهره گرفت.
در دوراني كه مذاكرات ايران و امريكا تداوم داشت، متاسفانه هيچگونه درك دقيقي درباره ماهيت و فرآيند مذاكرات به وجود نيامد، به همين دليل است كه طيف گستردهاي از فرماندهان نظامي و مديران راهبردي ايران در حوزههاي موشكي و هستهاي در اولين روز عمليات نظامي و امنيتي اسراييل به شهادت رسيدند. روندهاي كنش سياسي-امنيتي اسراييل در دورههاي تاريخي گذشته همواره اين ذهنيت و انگاره را منعكس كرده است كه از ساز و كارهاي فناورانه دقيق براي عمليات نظامي در جهت انهدام جمعي بسياري از كارگزاران و فرماندهان تاكتيكي بهره ميگيرند.
هرگاه ذهنيتهاي نظامي و امنيتي كشورهايي ازجمله ايران در روند ديپلماسي يا خريد ابزارهاي امنيتي با فناوري بالا دچار غفلت شود، در آن شرايط به گونهاي اجتنابناپذير بايد ساختار راهبردي كشور هزينههاي آن را پرداخت كند. عقبماندگي در شناخت نشانههاي كنش تاكتيكي انعكاس خود را در خريدهاي نظامي و امنيتي از شركتهاي پوششي به وجود آورده است. اين امر اصليترين نشانهاي محسوب ميشود كه بيشترين چالشهاي راهبردي را براي جبهه مقاومت و جمهوري اسلامي ايران به وجود آورده است. تبارشناسي سياست امنيتي و الگوي رفتار اسراييل در سالهاي گذشته همواره مبتني بر نشانههايي از نفوذ، جمعآوري اطلاعاتي، عمليات ويژه، ترور و غافلگيري تاكتيكي بوده است.
واقعيت آن است كه ما و تمامي كشورها در فضاي موج سوم و چهارم انقلاب تكنولوژيك قرار داريم. جامعه شبكهاي و هوش مصنوعي را بايد به مثابه واقعيتهاي كنش بازيگران در رقابتهاي سياسي و امنيتي دانست. هرگونه ذهنيت رمانتيك به موازات تفكر تجاري به معادلات راهبردي همانند خريد پيجرها و سامانههاي كنترل گروههاي شهروندي آثار خود را در عرصههاي امنيتي بهجا ميگذارد.
گام نخستين هرگونه كنش و مبارزه در سطوح منطقهاي و بينالمللي مبتني بر شناخت محيطي بوده است. در هر دوران تاريخي هرگاه كشوري ابتكار عمل به لحاظ ارتقای ابزارها و قابليتهاي امنيتي را به دست آورد، طبيعي است كه به نتايج موثرتري در فضاي راهبردي نايل خواهد شد. مزيت نسبي اسراييل در حوزه اطلاعاتي، حفاظت، نفوذ، كنترل منابع و شبكههاي تجاري پوششي را ميتوان در زمره مزيت نسبي آن كشور در روند مقابله با ايران يا ساير بازيگران جبهه مقاومت دانست.
بخش قابلتوجهي از ديپلماسي اسلو كه با شركت وزير امور خارجه ايران در ديدار با ويتكاف شكل خواهد گرفت، تابعي از نتايج مذاكرات ترامپ و نتانياهو خواهد بود. در اين مذاكرات دو رهبر سياسي از ساز و كارهايي بهره ميگيرند كه بيشترين مازاد سياسي و امنيتي را براي آنان داشته باشد.
تمامي واقعيتهاي موجود بيانگر آن است كه در روند جنگ عليه ايران يك قدرت بزرگ جهاني به موازات كارگزار نيابتي خود از ساز و كارهاي كنش عملياتي مشترك و تفكيك شده بهره گرفتند. شكل جديدي از فرماندهي و كنترل در دستور كار عملياتي آنان قرار گرفت كه براساس قالبهاي همكاري مشترك تاكتيكي و عملياتي معنا پيدا ميكند.
سياست امنيتي ترامپ و نتانياهو در برخورد با ايران بهرهگيري از ساز و كارهايي است كه بيشترين مازاد امنيتي را براي آنان به وجود آورد تاكنون جمهوري اسلامي توانسته است در برابر مطالبات و انتظارات تهاجمي آنان مقاومت كند. مقاومت ايران در برابر يك قدرت بزرگ جهاني كه از مازاد تسليحاتي و قدرت نظامي ويژهاي برخوردار است همواره محور اصلي پايداري ملي ايرانيان را در آينده نشان خواهد داد، اگرچه موازنه قدرت به لحاظ تاكتيكي ابزاري و تسليحاتي بين ايران و امريكا وجود ندارد اما تاكنون ايران آسيبديده از زخمهاي نفوذ و غافلگيري تاكتيكي توانست در برابر كنش تهاجمي و آسمان بيدفاع خود، بيشترين سطح مقاومت را در چارچوب كنش نامتقارن به انجام برساند.
تجربه جنگ ژوئن ۲۰۲۵ براي ايران و مورخان نظامي آن است كه يك كشور منطقهاي با قدرت محدود خود ميتواند از طريق ساز و كارهاي كنش نامتقارن، بيشترين مازاد را براي سياست دفاعي و امنيت ملي خود به دست آورد. آنچه فرماندهان نظامي و دفاعي ايران در حوزه سياستگذاري راهبردي و در جهت ارتقای قابليت موشكي ايران به كار گرفتند، آثار خود را در روند مقاومت در برابر تهاجم همهجانبه امريكا، اسراييل و تروييكاي اروپايي به جاي گذاشت.
نتيجه
سياست امنيتي و راهبردي ايران و بسياري از كشورهاي منطقه، در فضاي ابهام امنيتي قرار دارد. هرگاه واحدهاي سياسي با نشانههايي از عدم اطمينان روبهرو شوند، ميبايست تمامي گزينههاي احتمالي را مورد توجه قرار داده و براساس آن به تنظيم سياست و تبيين فرآيندهاي ديپلماتيك مبادرت كنند.
ايران در موج اول اقدامات و عمليات تاكتيكي اسراييل در وضعيت غافلگيري همه جانبه قرار گرفت. از يكسو ديپلماسي مسقط و رم، نشانههايي از ابهام، عدم اطمينان و غافلگيري را به وجود آورد، ازسوي ديگر در چنين شرايط و فضايي بخش قابلتوجهي از ساختار فرماندهي شكلبنديهاي تاكتيكي ايران كاركرد خود را از دست داد.
ايران از روز چهارم جنگ توانست خود را در وضعيت بازيابي قرار بدهد. واقعيتهاي اين جنگ شباهتهاي بسيار زيادي با روند دفاع مقدس داشته است. در دوران دفاع مقدس نيز ساختار دفاعي و تاكتيكي ايران در فضاي غافلگيري قرار داشت.
منطق جنگ بيانگر اين نكته است كه هرگاه در فضاي ابهام، عدم اطمينان و غافلگيري قرار بگيريد، طبيعي است كه با چالشهاي امنيتي فزايندهاي روبهرو خواهيد شد. ايران در فضاي جديد منازعه ناچار است تا بسياري از واقعيتهاي محيطي را موردتوجه قرار بدهد.
نشانههاي زيادي وجود دارد كه واقعيتهاي تداوم منازعه عليه ايران را منعكس ميسازد. اگر در اين دوران تاريخي ساختار دفاعي و امنيتي ايران در فضاي غافلگيري قرار گرفت، بيانگر آن است كه با چالشهاي بسيار زيادي روبهرو خواهد شد.
گذار از غافلگيري در موج دوم عمليات نظامي براي ساختار سياسي هيچ كشوري توجيهي نخواهد داشت. اگرچه فضاي ذهني رمانتيك و ژورناليسم حاكم بر ذهنيت شبهروشنفكري ايراني هرگونه تبيين ساختاري را به مثابه تهديد اجتماعي بازتوليد ميكند اما براي دفاع از تماميت ارضي ساختار سياسي و آرامش عمومي جامعه بايد واقعيتهاي تراژيك را بازآفريني كرد. بيان واقعيتهاي تراژيك به مثابه تلاش تئوريك و تبييني در جهت مقابله با تهديدات در حال ظهور است. به هر ميزان در برابر تهديدات از آمادگي بيشتري برخوردار باشيم، طبيعي است كه ضريب تهديد فراروي كشورمان كاهش بيشتري خواهد يافت.
در فضاي آتشبس زمينه براي بازتوليد انسجام اجتماعي به وجود آمده است. بسياري از جريانات سياسي كه نسبت به برخي سياستهاي سليقهاي داراي انگاره انتقادي بودهاند، هماكنون احساس ميكنند كه ملت و ساختار خود را بازيابي كردهاند. نوحه اي ايران به تمامي ما سفارش ميكند كه همه ما ايراني هستيم و بايد اجماع جديدي در جهت مقابله با تهديد واقعي طراحي و سازماندهي شود.
امنيتسازي اجتماعي زيربناي آموزه اجتناب از جنگ توسط دشمن مسلح در شرايط حاصل ميشود كه احساس كنند، اعاده جنگ جديد، جامعه ايران را در وضعيت همبستگي بيشتري قرار خواهد داد. در اين شرايط لازم است تا «آموزه اي ايران» آويزه گوش تمامي گروههاي شهروندي و مجموعههاي امنيتي به گونهاي قرار بگيرد كه امر سياسي با انگاره كارل اشميت واقعيت كنش تاكتيكي ايران را منعكس سازد. در چنين شرايطي ايران يكپارچه نيازمند هويتيابي اجتماعي فرهنگي و سياسي براساس سرود و نوحه
اي ايران خواهند بود.
بازگشايي سفارت سوييس در تهران را ميتوان يكي از نشانههاي كنش سازنده در جهت كنترل منازعات دانست. هرگونه مديريت بحران داراي نشانههاي سياسي و كاركردي خاص خود خواهد بود. اگر به موازات سوييس، ساير كشورهاي اروپايي فعاليتهاي ديپلماتيك خود را در تهران ازسر بگيرند و زمينه براي بازگشت ديپلماتها فراهم شود، به مثابه آن است كه نشانههايي از تنشزدايي مرحلهاي در فضاي سياسي و راهبردي ايران و امريكا شكل گرفته و اين امر ميتواند مذاكرات اسلو را تحت تاثير قرار دهد. آينده مذاكرات اسلو، بخشي از فرآيندهاي تنشزدايي مرحلهاي را اجتنابناپذير ميسازد. استاد دانشگاه تهران