وقتي ژئوپليتيك موتور ترانزيت را روشن ميكند
محمد احمدي
در تحليل ساختارهاي اقتصادي ايران، حوزه ترانزيت و حملونقل منطقهاي نهتنها بستر فرصتهاي راهبردي است، بلكه ميدان بروز قدرت نرم و اقتدار ملي محسوب ميشود. ايران امروز، با اتكا به مزيتهاي ژئواكونوميكي، در مسير ايفاي نقش فعال و چندوجهي در شبكه حملونقل بينالمللي قرار دارد. در همين راستا، گزارش اخير شركت ورتكسا و كپلر از افزايش چشمگير واردات نفت چين از ايران، نشان ميدهد كه بهرغم تحريمها و فشارهاي سياسي، ايران همچنان جايگاه راهبردي خود را در زنجيره تامين انرژي حفظ و حتي تقويت كرده است. بر اساس گزارشها، واردات نفت چين از ايران تنها در بازه اول تا ۲۰ ژوئن به ۱.۸ ميليون بشكه در روز رسيده و در كل ماه ژوئن نيز ميانگين روزانه ۱.۴۶ ميليون بشكه گزارش شده است؛ اين رقم رشدي معنادار نسبت به ماه قبل نشان ميدهد و نشانهاي است از اعتماد راهبردي يكي از قدرتهاي بزرگ اقتصادي جهان به ظرفيت باثبات ايران. اين تحول، نهتنها تاييدي بر پايداري تعاملات اقتصادي با شرق، بلكه نشانگر آن است كه جمهوري اسلامي ايران توانسته با حفظ امنيت ملي، رويكرد توسعهگرا و نگاه آيندهمحور، موقعيت ژئواستراتژيك خود را در كنار ژئواكونوميك منطقه تثبيت كند. اين رشد واردات نفتي، ميتواند به عنوان پيشران جديدي در سياستگذاري ترانزيتي نيز ايفاي نقش كند؛ چراكه در صورت تقويت زيرساختهاي لجستيكي، ايران ميتواند همزمان با صادرات انرژي، به مسير عبور امن براي تجارت بينالمللي بدل شود. جغرافياي ايران همواره يك مزيت راهبردي در مباحث تجارت منطقهاي و اتصال شرق و غرب بوده است. اكنون در پرتو سياستهاي همسايگي دولت سيزدهم و توسعه روابط با قدرتهاي نوظهور اقتصادي، اين مزيت به يك فرصت فعال تبديل شده است. برخلاف تصور عمومي، تحركات اخير به جاي تضعيف جايگاه ايران، موجب تقويت روايت اقتدار دفاعي و ثبات در تصميمگيري در سطح بينالمللي شده است؛ عاملي كه سرمايهگذاران و شركاي منطقهاي در ارزيابي ريسك بدان توجه ويژه دارند.
در چنين فضايي، مسيرهاي كريدوري كه از خاك ايران عبور ميكنند، نهتنها حفظ شدهاند، بلكه در حال بازيابي اهميت ژئواستراتژيك خود هستند؛ مشروط به آنكه با تصميمهاي آيندهنگرانه، فرصتهاي موجود بالفعل شوند. موقعيت ايران به عنوان پل ارتباطي شرق و غرب، با فراهم آوردن زمينههاي تسهيل تجارت جهاني و كاهش هزينههاي ترابري، ميتواند به منبعي پايدار براي درآمدهاي غيرنفتي و تحكيم پيوندهاي راهبردي با همسايگان تبديل شود. اين جايگاه ژئواستراتژيك، زماني به نقطه اتكا تبديل ميشود كه توانمندي داخلي با سياستگذاري فعالانه در سطح منطقهاي همسو شود.
تحليل وضعيت ترانزيت ايران در هفتههاي گذشته نشان ميدهد كه بهرغم افزايش سطح تنشها، دولت و نهادهاي لجستيكي با مديريت منسجم توانستهاند از اختلال جدي در مسيرهاي ترانزيتي جلوگيري كنند. تداوم پايدار تردد در كريدورهاي شرق و شمال شرقي كشور با تمركز بر محورهاي بندرعباس-سرخس و چابهار-زاهدان، اعلام آمادگي مجدد هند و روسيه براي سرمايهگذاري در مسيرهاي INSTC و مذاكرات تسهيلگرايانه با كشورهاي منطقه براي ثبات خطوط عبوري، بهويژه با كشورهاي حوزه قفقاز، نشانههايي از مديريت كارآمد بحران هستند. اين شواهد بيانگر آن است كه ساختار اجرايي كشور درك درستي از حساسيت لحظه دارد و از ابزار ديپلماسي و لجستيك به شكلي همزمان بهره گرفته است.
اين نشانهها حاكي از آن است كه جمهوري اسلامي ايران توانسته است با سياست خويشتنداري فعال و پاسخ دفاعي مشروع، وجهه يك كشور باثبات را در ميانه بحران تثبيت كند. اين رفتار از نگاه ناظران بينالمللي، نهتنها نشانهاي از توان بازدارندگي نظامي، بلكه نشانگر عقلانيت راهبردي و توان تعامل چندلايه در بحرانهاي پيچيده تلقي ميشود. همسايگان ايران كه بسياري از آنها تجربه بيثباتي داخلي يا وابستگي به كريدورهاي غيرايمن را در كارنامه دارند، اكنون در تعامل با ايران نگاه متفاوتتري يافتهاند؛ نگاهي مبتني بر همكاري، نه تقابل. با استفاده از چارچوب آيندهپژوهي اقتصادي، سه مسير اصلي پيش روي كشور ترسيم ميشود؛ نخست، تثبيت و جهش ژئواكونوميك ايران كه با ادامه ديپلماسي منطقهاي فعال، تكميل پروژههاي لجستيكي و تقويت اعتمادسازي اقتصادي، مسير قطب شدن ايران در ترانزيت را هموار ميكند. دوم، پايداري همراه با اصلاح ساختاري است كه در آن ايران، هر چند با چالشهايي مانند كمبود سرمايهگذاري يا ناهماهنگي نهادي مواجه ميشود، اما با اصلاحات هوشمندانه وضعيت خود را تثبيت ميكند و سوم، عقبماندگي نسبي اما قابل جبران است كه تنها در صورت بيتوجهي به فرصتهاي راهبردي ممكن است رخ دهد. بايد توجه داشت كه انتخاب بين اين مسيرها، نه در بلندمدت، بلكه در كوتاهمدت و با تصميمات امروز رقم ميخورد. براي قرار گرفتن در مسير تثبيت و جهش، اقداماتي همچون تثبيت فضاي امنيتي، افزايش هماهنگي بيننهادي، تسريع در اجراي پروژههاي كليدي، توسعه ديپلماسي اقتصادي، ايجاد پنجره واحد گمركي، و پيوند ساختاري با پروژههاي منطقهاي نظير BRI و INSTC ضروري است. در كنار اينها، بايد به ارتقاي شفافيت، تسهيل در صدور مجوزها، و كاهش ريسكهاي اداري براي سرمايهگذاران خارجي توجه كرد. همچنين راهبرد ارتباطي كشور با افكار عمومي و جامعه بينالمللي بايد با زبان فرصتسازي و ثبات اقتصادي تقويت شود تا تصوير ذهني ايران به عنوان هاب قابل اعتماد منطقه نهادينه شود. همچنين بايد به نقش كليدي ديپلماسي عمومي و ارتباطات راهبردي در اين مسير توجه كرد. باورسازي در ميان افكار عمومي منطقهاي و جهاني نسبت به قابليت ايران در تأمين امنيت، اجراي بهموقع پروژهها و پايبندي به توافقات بينالمللي، از عواملي است كه ميتواند مزيت نسبي كشور را در برابر مسيرهاي رقيب دوچندان سازد. حضور فعال رسانهاي، ديپلماسي اقتصادي در سطح شركتهاي چندمليتي، و انعقاد توافقات بيمهاي براي تضمين امنيت كالا در مسيرهاي ايراني، از جمله ابزارهايي است كه بايد با هدف آيندهنگري و تصويرسازي موثر به كار گرفته شود.
از منظر آيندهپژوهي اقتصادي، جمهوري اسلامي ايران ميتواند با تمركز بر مدلهاي چندسناريويي، بهويژه سناريونويسي تطبيقي، و بهرهگيري از ابزارهايي نظير تحليل پيشرانها و عدم قطعيتها، نقشه راهي منعطف و چندلايه براي ترانزيت منطقهاي ترسيم كند. ايجاد رصدخانه آينده ترانزيت، توسعه بانك دادههاي بينالمللي حملونقل، و بهرهگيري از ظرفيت دانشگاهها و پژوهشكدههاي حاكميتي نظير مركز پژوهشهاي مجلس يا موسسه مطالعات و پژوهشهاي بازرگاني، از ابزارهاي سياستگذاري آيندهنگر محسوب ميشوند.
در همين زمينه، اسناد بالادستي جمهوري اسلامي ايران، بهويژه سند آمايش سرزمين، برنامه هفتم توسعه و سياستهاي كلي اقتصاد مقاومتي، مباني محكمي براي تحقق حكمراني اقتصادي آيندهنگر در حوزه لجستيك و ترانزيت فراهم آوردهاند. رهنمودهاي مقام معظم رهبري در حوزه تحول اقتصادي و تأكيد ايشان بر مزيت ترانزيتي ايران، بايد به برنامههاي عملياتي دقيق، قابل سنجش و مبتني بر تحليل آينده تبديل شوند.
در نهايت، بايد اذعان داشت كه جمهوري اسلامي ايران با اتكا به قدرت ملي، ثبات ساختاري، و تجربه مواجهه فعال با بحرانها، ظرفيت تبديل تهديد به فرصت را دارد. حوزه ترانزيت، امروز بستري براي تثبيت جايگاه ايران در نظم نوين جهاني است. مديريت هوشمند در برابر تهديدات اخير، ثابت كرد كه ايران همچنان بازيگري باثبات، مشروع و قابل اتكا براي شركاي منطقهاي و بينالمللي است. آينده، متعلق به كشورهايي است كه امروز، با عزم، تدبير و آيندهنگري، مسير خود را انتخاب ميكنند. تجربههاي مشابه در كشورهاي منطقه نيز مويد آن است كه در عرصه ترانزيت و لجستيك، تصميمهاي بهموقع، بسيار تعيينكنندهتر از صرفا موقعيت جغرافيايي هستند. ايران، اگر در مسير فعلي باثبات بماند و با تقويت زيرساخت و ديپلماسي، به فرصتسازي ادامه دهد، نهتنها در معادلات ترانزيتي، بلكه در معماري ژئواكونوميك منطقه، نقشآفريني بيبديلي خواهد داشت.