ادامه از صفحه اول
تشييع پيكر فرماندهان نظامي و دانشمندان هستهاي
فصلي كه در آن، ياد و نام اين قهرمانان، همچون چراغي پرفروغ، راهنماي ما خواهد بود. اين حضور گسترده، نشان از آن دارد كه مردم قدردان رشادتهاي اين عزيزان هستند و با تمام وجود، پشتيبان راهشان خواهند بود. سكوت اين جمعيت، خود گوياي هزاران فرياد است. فريادي از جنس عهد و پيمان كه راهشان را ادامه خواهيم داد. راهي كه به سوي سربلندي و عزت ايران ميرود. خداحافظ اي فرماندهان، اي حافظان امنيت! خداحافظ اي دانشمندان هستهاي، اي معماران فرداي روشن! نامتان جاودان و يادتان گرامي باد.
مدير حوزه رياست دانشگاه فرهنگيان
استان تهران
هوا را از من بگير، اما خندهات را نه
«نان را از من بگير، اگر ميخواهي
هوا را از من بگير، اما
خندهات را نه
گل سرخ را از من بگير
سوسني را كه ميكاري
آبي را كه به ناگاه
در شادي تو سرريز ميكند
موجي ناگهاني از نقره را
كه در تو ميزايد
از پس نبردي سخت باز ميگردم
با چشماني خسته
كه دنيا را ديده است
بي هيچ دگرگوني
اما خندهات كه رها ميشود
و پروازكنان در آسمان مرا ميجويد
تمامي درهاي زندگي را
به رويم ميگشايد»
من به فردا ميانديشم. فردايي كه با خلق و بازآفريني صحنههاي زيباي رابطه ملت-دولت و با همبودگي، نقش جديدي بر سرنوشت ايران خواهد زد.
دريغم ميآيد كه نوشتهاي از محمدعلي اسلامي ندوشن كه شفيعي كدكني نيز آن را بازنشر كرد، ياد نكنم:
«ايران از پاي نميافتد،
ميتپد
و چون ققنوس از خاكستر خود برميخيزد»