هسته سخت يا مردم؟
فياض زاهد
عباس عبدي
محمد مهاجري
جنگ مستقيم ايران و اسراييل با مباشرت امريكا وارد مرحله آتشبسي غيرمكتوب شده است. هنوز براي پيشبيني ارزيابي روندهاي آتي نيازمند تامل هستيم، ولي شواهد گوياي آن است كه طرفين و به طور مشخص ايران علاقهاي براي گسترش زدوخوردها ندارند. البته اينها بر حسب شواهد و ادعاهاي ظاهري است ولي اينكه متجاوزان در پس پرده دنبال چه هستند فعلا و بر اساس دادههاي موجود نميتوان نظري قطعي داد. اكنون ضرورت دارد تا آنچه بر مردم و ميهن عزيزمان ايران رفت را بازبيني كنيم بلكه افقي براي خود بگشاييم.
ايران در اين جنگ به ويژه آغاز آن متحمل خسارتهاي زيادي شد. ولي در ادامه و برخلاف تصور اوليه رژيم متجاوز، توانست خود را بازيابد و در ميدان جنگ نوعي توازن را برقرار کند و ضربات بيسابقهاي را به اسراييل بزند. به طور قطع يكي از علل پيشنهاد آتشبس از سوي متجاوزان، همين موازنه در ميدان نبرد بود. ولي اين تنها علت نبود، بلكه «همبستگي ملي» ايجاد شده در اين جنگ نقش بسيار مهمتري در عقبنشيني اسراييل از اهداف اوليهاش داشت. نتانياهو روي اتفاقات دهه اخير ايران و نيز وضعيت عمومي كشور حساب كرده بود. اتفاقاتي كه هر كدام به تناسب بخشهايي از جامعه را دلچركين و زخمي كرده بود. اشتباه نتانياهو اين بود كه گمان ميكرد رفتار مردم در همه شرايط يكسان است، در حالي كه اگر مردم با خطر وجودي آن هم از سوي كشوري متجاوز مواجه شوند، كشوري كه عملكردش در غزه پيش چشم جهان است، به سهولت همه اختلافات را كنار ميگذارند و در مقام رفع اين خطر برميآيند. بهعلاوه در يك سال گذشته دولتي بر سر كار آمده بود كه بهرغم همه ضعفها كه بخشي از آن نيز ناشي از محدوديتهاي ساختار رسمي است، مورد احترام بسياري از مردم است و آن را به چشم مخالف خود نگاه نميكنند. همچنين اقدامات ۹ ماه گذشته اين دولت - اگر چه با انتظارات بحق مردم فاصله دارد - ولي در مجموع رو به بهبود بوده است. بنابراين در چنين شرايطي واكنش مردم به جنگ برعكس تصور متجاوزان بود، و از اين جهت و در همان روز اول دشمن را ناكام گذاشتند. اين رفتار مردم بيش از هر چيز نشان داد كه همبستگي ملي ركن اصلي در قدرت بازدارندگي است و اينكه براي دفاع در برابر هر گونه تجاوزي، اگر چه به سلاح و قدرت نظامي نيازمنديم، ولي همبستگي ملي در مقام پدافندي بسيار كاراتر و موثرتر از هر سلاح ديگري است. در واقع برآورد قدرت نظامي ايران از سوي دشمن نتوانست قصد و انگيزه آن را در تجاوز خنثي كند، ولي همبستگي ملي موجب شد كه از مواضع خود عقبنشيني كند و اين واقعيت نشاندهنده اهميت بسيار بيشتر اين مولفه در قدرت ملي كشور است.
واقعيت اين است كه در دو دهه گذشته به ويژه با آمدن احمدينژاد جامعه دچار دو و چند دستگي شد. هم شكافهاي بينالمللي كشور افزايش يافت و هم شكافهاي داخلي رو به رشد شد. ادبيات ستيزهجويانه او در داخل و خارج موجب كاهش شديد سرمايه اجتماعي به ويژه در حوزه اعتماد ميان دولت و مردم شد. بدتر از ادبيات ستيزهجويانه او، ضديت آن دولت با عقلانيت بود كه با آمدن دولت روحاني تا حدود زيادي تعديل شد، ولي شكاف مزبور با مردم به صورت پايدار بهبود نيافت و از آن بدتر اينكه اين شكاف به درون ساختار سياسي نيز سرريز شد. اعتراضات ۱۳۹۶ و ۱۳۹۸ و بيش از آن تحريمها و ركود اقتصادي و افزايش فقر و تورم، همه و همه عامل يا نتيجه اين فرآيند بودند. يكدستي كل ساختار در ۱۴۰۰ نيز دردي را درمان نكرد و شكاف ميان مردم با نهادهاي اجرايي را به سطوح بالاتر برد و اعتراضات سال ۱۴۰۱ فاصلهها با حكومت را بيشتر كرد. ولي تجاوز اخير به ميهن همان اتفاقي بود كه توانست يك بار ديگر مردم ايران را در كنار منافع و موضوع مشتركي گرد هم آورد تا نشان بدهد بهرغم ناملايمات، همچنان حول مفهوم ايران بسيج ميشوند و رفتاري مدني و عالي از خود نشان ميدهند.
واكنش و رفتار مردم نه تنها براي بيگانگان بلكه براي سياسيون داخلي هم بسيار آموزنده و حتي جالب تلقي شد. همه متوجه شدند، كساني كه خود را هسته سخت نظام معرفي ميكنند و دستمزد هسته بودن را مطالبه مينمايند بيش از يك گروه اقليت و تندرو نيستند. اصولا نظام مبتني بر مردم هسته سختي جز مردم ندارد. نظام يعني مردم، همانها كه در آخرين پيام مقام رهبري نيز مورد اشاره قرار گرفتند: «يك ملت در حدود 90 ميليون جمعيت، يكپارچه، يكصدا، شانه به شانه، در كنار هم، بدون هيچ گونه تفاوتي در خواستهها و در مقاصدي كه ابراز ميكنند، ايستادند، شعار دادند، حرف زدند، از رفتار نيروهاي مسلح حمايت كردند.» ادعاي هسته سخت نظام بودن، ايدهاي پوشالي است كه چه بسا ساخته و پرداخته دشمناني است كه ميخواستند حكومت را از عرصه جامعه و مردم دور كنند و گمان هم كردند كه به هدف خود رسيدهاند و لذا تصميم تهاجم عليه ايران را گرفتند. بنابراين تنها راه براي تقويت قدرت بازدارندگي كشور براي رفع هر گونه تجاوز احتمالي در آينده نزديك يا دور، تقويت همبستگي ملي و مشاركت دادن مردم در همه امور است. اين همبستگي نه فقط در شرايط جنگي؛ بلكه بايد هر روز و هر ساعت در اوج باشد. اگر همبستگي ملي در شرايط جنگ ميتواند دشمن را به عقب براند و ناكام بگذارد، در شرايط عادي نيز دهها مشكل و ناترازي را حل خواهد كرد. نمونه روشن آن ناترازيهاي ويرانگر انرژي است كه به دليل فقدان همبستگي ملي در شرايط غيرجنگي و فقدان اعتماد به سياستهاي رسمي، هيچ مسوولي جرأت نزديك شدن به حل آن را ندارد. بايد دور مدعيان هستههاي سخت را خط كشيد. اينها هسته سخت نيستند، گروهكهاي سختجان براي تأمين منافع خود هستند. مردم را به جاي هسته سخت بنشانيد، حكومت مردم، هستهاي جز مردم ندارد. همان طور كه امام علي(ع) خطاب به كارگزاران ميفرمايند: «خشم عامه مردم، خشنودي خواص را بياثر ميسازد. پايه دين و جمعيت مسلمين و ذخيره دفاع در برابر دشمنان، تنها عامه امتاند. بنابراين بايد گوش تو به آنها و ميل تو با آنان باشد.» اين تغيير سياست بايد آغاز شود فرصتها چون ابر ميگذرند. آثار آن بايد فوري در صدا و سيما ديده شود. متأسفانه اين نهاد مهم با عملكرد خود جامعه را شعبه شعبه نموده و بسياري از مردم را نسبت به اصلاحات داخلي نااميد كرده و آنان را مفت و مجاني مخاطب رسانههاي وابسته به بيگانه کرده است. يكي ديگر از مصاديق تقويت همبستگي ملي تصميم براي آزادي زندانيان سياسي (فارغ از گرايشهاي آنان) و رفع حصر است. اگر چه بايد درباره اين ايده يادداشتي مستقل نوشت، ولي اهميت چنين اقدامي نشانهاي روشن از درك رسمي از اهميت همبستگي ملي است و به تلطيف فضاي سياسي كمك زيادي ميكند. ارزش و قيمت همبستگي كنوني را بايد دانست و اكنون كه مردم آمدهاند دست دوستي آنان را نبايد پس زد.