روايت سرمربي سابق تيم ملي از فوتبال در زمانه جنگ
ناصر ابراهيمي: بيست دقيقه از بازي نگذشته بود كه صدام بمباران كرد
با تيم ملي به مناطق جنگزده رفتيم تا فكر نكنند ما فقط دنبال سفر خارجي هستيم
روزبه دلاور
در پي حملات اخير اسراييل به كشورمان، نگرانيها از گسترش تنشها و تاثير آن بر ابعاد مختلف زندگي، ازجمله ورزش، رو به افزايش است. درحالي كه هنوز مشخص نيست اين درگيريها تا زمان آغاز رقابتهاي ليگ برتر فوتبال ادامه خواهد داشت يا خير، جامعه ورزشي در بيم و اميد بهسر ميبرد. اين وضعيت، ناخودآگاه يادآور دوران هشت سال دفاع مقدس و جنگ تحميلي ايران و عراق است؛ دوراني كه با وجود بمبارانها و شرايط سخت جنگي، چرخ فوتبال كشور از حركت نايستاد و مسابقات ليگ به صورت منطقهاي و پراكنده با تمام مشكلات برگزار ميشد. براي بازخواني آن روزها و بررسي شباهتها و تفاوتهاي وضعيت امروز با گذشته، به سراغ ناصر ابراهيمي، مربي باسابقه و يكي از اعضاي كادرفني تيم ملي فوتبال ايران در آن مقطع حساس رفتيم. او كه از نزديك شاهد برگزاري فوتبال در بحبوحه جنگ بود، از چالشها، مقاومتها و درسهايي ميگويد كه شايد امروز هم راهگشا باشند. در ادامه گفتوگوي اختصاصي خبرنگار «اعتماد» با اين پيشكسوت را ميخوانيد.
در آن زمان، كي متوجه شديد كه عراق به ايران حمله كرده؟
خيلي وقت است كه گذشته و تقريبا به هفت، هشت يا ده سال اول انقلاب برميگردد. ما يك دوره به مسابقاتي رفتيم به عنوان جام صلح و دوستي كه در كشور كويت برگزار ميشد، ما رفتيم بازيهايمان را انجام داديم و برگشتيم كه صدام به كويت حمله كرد. درباره جنگ عراق به ايران چيز خاصي يادم نميآيد فقط يك چيزهايي يادم هست كه در اردو بوديم كه گفتند عراق به ايران حمله كرده است. آن زمان، انتقاد ميكردند كه تيم ملي هميشه در جنگ است كه من تيم ملي را در دوران جنگ به مناطق جنگي بردم! اول رفتيم به زاهدان و بعد كرمان و بعد هم چابهار رفتيم و بعد از تهران رفتيم به اهواز. زماني به اهواز رفتيمكه نيروهاي ما، استان را پس گرفتند. يادم ميآيد، دور تا دور اتوبوس تيم ملي را گل گرفته بودند و حتي يك بار مسير را اشتباه رفتيم. حتي با تيم ملي به سنندج هم رفتيم.
دليل سفرهاي پرخطر تيم ملي چه بود؟
ميخواستيم بدانند ما هم ايراني هستيم و فقط دنبال سفرهاي خارجي نيستيم و آخر سفرمان هم اروميه بود.
در طول هشت سال جنگ مسابقات با جديت پيگيري ميشد؟
بله. من در آن هشت سال، شش سالش را سرمربي تيم ملي بودم. مسابقات هم بدون تعليق انجام ميشد. بعد هم ليگ تعطيل شد.
شما زماني كه مربي تيم ملي بوديد و جنگ شد يادتان نيست؟
چيزهايي يادم هست. با تيم ملي در سنگاپور بوديم كه دو تا بازي را با پنالتي باختيم كه گفتند عراق، تهران را زده. ما خودمان را رسانديم و ديديم طرفهاي شهران را زدند.
وقتي فهميديد جنگ شده، چه حس و حالي در اردو بود؟
در آن مسابقات روحيه خوبي نداشتيم. وقتي فهميديم جتهاي عراقي به تهران حمله كردند، روحيه نداشتيم اما توانستيم تا نيمه نهايي بالا بياييم و بعد فوري به ايران برگشتيم و همه رفتند نزد خانوادههاي خودشان.
برادر حسن روشن هم در آن بازيها شهيد شدند؟
بله. ما به او تسليت گفتيم و بچهها به ديدار حسن روشن رفتند تا كنارش باشند. من در سختترين شرايط، سرمربي تيم ملي بودم و سختيهاي زيادي كشيدم. مسابقات فقط در استانها برگزار ميشد، هر استاني براي خودش مسابقات را برگزار ميكرد و بعدها شرايط تغيير كرد.
وقتي به ايران برگشتيد با چه صحنههايي مواجه شديد؟
خب ما آمديم و رفتيم مناطق جنگي تا بازي كنيم در اطراف سنندج هم بيست دقيقه از بازي گذشته بود كه بمباران كردند و ما هم فرار كرديم. ما را سوار ماشينهاي ارتشي كه گِل زده بودند تا شناسايي نشويم، بردند تا سنندج و با همان شرايط از سنندج به ايلام رفتيم و با آنها بازي كرديم كه بازي تا تمام شد بازهم عراق حمله كرد. كمتر كسي كه قبول ميكرد در زمان جنگ بازي برگزار كنند و فقط من و آقاي اربابي اين كار را كرديم. براي اينكه حرف و حديث پيش نيايد، در آن زمان با تمام تيمهاي شهر بازي كرديم. باور نميكنيد، همه جاها را با اتوبوس رفتيم و بچهها هم ميآمدند.
جنگ هشت ساله چه تاثيري روي فوتبال ما گذاشت؟
نگذاشتيم فوتبال زياد ضرر كند و حالا هم در جنگ يا هر چي هستيم نبايد ورزش را تعطيل كنيم. ما روحيهبخش براي مردم بوديم و وقتي ميديديم اهواز را از عراق پس گرفتند با ستارههاي تيم ملي به اين استان رفتيم تا همراه مردم باشيم. من از فدراسيون اجازه گرفتم تا به مناطق جنگي برويم و به مردم آنجا روحيه دهيم.
چه پيامي براي خانوادههايي كه عزيزانشان را از دست دادند، داريد؟
بردباري بايد باشد، وقتي جنگ ميشود همه بايد دست به دست هم بدهند. آن زمان خيلي از ورزشكاران هم جان خود را از دست دادند. تسليت ميگويم به خانوادهها، مردم را ميشود با ورزش روحيه داد. توصيه ميكنم ورزشكاران در اين شرايط به داد مردم برسند.