ادامه از صفحه اول
ايران سربلند يكبار ديگر در برابر تجاوز
اكنون ديو مستي چون نتانياهو قرار خواهيم گرفت.بيترديد حتي خيانتكاران براي اسراييل كمترين اهميتي ندارند و اگر روزش فرا برسد به صغير وكبير رحم نخواهد كرد. مگر نميبينيم كه طي همين چند روز چه تعداد از زنان وكودكان ايراني طعمه درندگي خونآشام زمانه قرار گرفتهاند؟ صحنه موجود داراي هيچ ابهامي نيست، ابهامها را بيوطنان و مواجببگيران نشسته در ساحل امن فرنگ ايجاد ميكنند تا كشتههاي ايراني بيشتر شوند و رضايت كارفرمايشان به دست آيد.آنها مستحق تحريم و بيمخاطبي هستند.مردم آگاه ما اين مرحله را هم پشت سر خواهند گذاشت، ولي روسياهيش براي كساني خواهد ماند كه در اين ميانه خطير براي مام ميهن، به افكار وذهنيات وكينهها و تصورات خود چسبيدهاند.امروز ملت ايران يكپارچه پشتيبان فرزندان خود درنيروهاي مسلح هستند.دست تواناي آنها را ميبوسيم و هركداممان به وظيفه بيچون چراي خويش در حفاظت از وطن هزارانساله خويش عمل ميكنيم.اكنون وقت مقصريابي و بحثهاي وحدتشكن نيست.ازخاتمي عزيز و شيخ بزرگوار مهدي كروبي بياموزيم كه آن همه جفا ديدند ولي در دفاع از كشور و محكوميت متجاوز ساعتي تاخير نكردند.خطر ميتواند از درون باشد، ازتيرهاي زهرآگيني كه ممكن است از پشت به پيكره پاك ملت شليك شود.دلها را خالي وجبهه دروني را تضعيف كنند.
درسهاي اخلاق در شرايط بحران
در تاريخ، نمونههاي متعددي ديده ميشود كه مردم ما با تكيه بر همبستگي و فداكاري، بحرانهاي بزرگ را به سلامت پشت سر گذاشتهاند. درس ديگر، پرهيز از خودخواهي كوتاهمدت است. در شرايط بحراني، تصميمهايي كه تنها به سود شخصي منجر ميشوند، اغلب به زيانهاي جمعي بزرگتر ميانجامند. براي مثال، خريد انبوه ارز يا سكه ممكن است براي فرد احساس امنيت موقت ايجاد كند، اما اين تصميم اگر فراگير شود، به اقتصاد كشور آسيب وارد ميكند. بنابراين اخلاق در اينجا به ما ميآموزد كه گاهي فدا كردن منافع كوتاهمدت به نفع پايداري بلندمدت جامعه، انتخابي عاقلانهتر و انسانيتر است.
درنهايت، اخلاق در بحران به ما يادآوري ميكند كه انسانيت ما در لحظات سخت سنجيده ميشود. انتخابهايي كه در اين لحظات ميكنيم، نهتنها آينده خودمان بلكه هويت جمعي جامعهمان را شكل ميدهند. با اولويت دادن به همدلي، همكاري و مسووليتپذيري، نهتنها ميتوانيم از بحران عبور كنيم، بلكه ميتوانيم جامعهاي قويتر و متحدتر بسازيم. اين درسها، فراتر از هر بحران خاصي، به ما نشان ميدهند كه انسان بودن يعني در سختترين لحظات، به فكر ديگران بودن. باز هم تاكيد ميكنم اين حق همه مردم است كه به فكر حداكثر كردن منافع خود باشند، اما از آنجا كه شرايط سختي پيش رو داريم، اخلاق حكم ميكند كه از رفتارهايي كه به سود خودمان و به زيان جامعه تمام ميشود، پرهيز كنيم.
سرابِ سراب
حتي انتقادهاي دلسوزانه و كارشناسانهشان را برنميتابند و بلكه برخي از تريبونداران هميشه مختار، چنين انتقادهاي علمي را سياهنمايي ميپندارند. جامعهشناسي علم واقعيت اجتماعي است و هر كسي كه به نام اين علم، از عينيت علمي و ضرورت درك واقعيات اجتماعي عدول ميكند، هيچ نسبتي با جامعهشناسي واقعي ندارد بلكه دچار گونهاي افسونزدگي ناخواسته شده يا با وجود آگاهي نسبت به ضرورتهاي معرفت شناختي و روش شناختي اين علم، بنا به مصالح شخصي گذرا، چشم را بر واقعيات آشكار و بايستههاي سياستگذاري مناسب درباره اين واقعيات ميبندد. در اين صورت، بهجاي جامعهشناس بودن نوعي سوداگري مقطعي و محفلي را جايگزين درك و تحليل جامعهشناختي ميسازد. شوربختانه، سبك چنين برنامههايي كه در صداوسيما پرشمار است، ناهمانند با تعبير «برشاخه نشستن و بن بريدن» نيست.