تورمِ سفرستيز
مهدي دهقانمنشادي
تورم هيولايي خاموش است كه مانند موريانه به تدريج بنيانهاي فرهنگ و جامعه و باورهاي فردي را فرو ميپاشاند و با افزايش شكاف طبقاتي عوام را به خاك سياه مينشاند. حوزه نفوذ خرابكاريهاي تورم بسيار گستره بوده و آنقدري توان دارد كه بعد از جمع كردن سفره مردم، برهوت بياخلاقي را بگستراند. سفر يكي از اجزاي مهم سفره خانوادههاست كه نقش مهمي را در تغذيه روح و جان آنها بر عهده دارد. خيز تدريجي هيولاي تورم به سوي سفره خانوارها شايد در درجه اول سفر را مورد هدف قرار دهد. با اين يورش، سفر و تجربهاندوزي حاصل از آن كمرنگ و بياهميت ميشود تا نيازهاي مهمتر براي زنده بودن و ادامه دادن برآورده شود.
سفر به عنوان يكي از ابزارهاي كسب تجربه و انديشيدن نقش مهمي را در نيل به تعالي به عهده دارد و «سيروا في الارض» دستور روشني را براي استفاده از اين ابزار فراهم كرده است كه متاسفانه در سايه شوم تورمهاي دو رقمي متوالي، براي خيلي از ايرانيها نه تنها ديدن نقاط مختلف سياره زمين، بلكه ايرانگردي نيز بسان آرزو قلمداد خواهد شد و براي جمعيت بزرگي از مردم ما سير در زمين و سياحت دنيا به «سير در رويا» و «گشت و گذار در خاطرات» تبديل شده است. با يك واكاوي ساده- اگر چندان به گذشته دور برنگرديم و آمار و ارقام ده سال گذشته را مرور كنيم- پي خواهيم برد كه افزايش نرخ ارز، كاهش ارزش پول ملي و تورم دو رقمي طي سالهاي متوالي مانند قيدي برپا، قدم گذاشتن در سفرهاي خارجي را به شدت محدود كرده است.
در سال 1393 يك كارمند با حقوق متوسط ماهانه خود به ميزان دو ميليون تومان، قدرت خريد يك تور مسافرتي معمولي به مقصد كوآلالامپور به مبلغ يك ميليون و سيصد هزار تومان داشت. همين كارمند در سال 1396 ميتوانست با حقوق ماهانه چهار ميليوني خود يك تور معمولي يك هفتهاي بانكوك در يك هتل پنج ستاره مركز شهر را به مبلغ دو ميليون و پانصد هزار تومان خريداري كند. در آن سال هر دلار به قيمت 4700 تومان مبادله ميشد. در حال حاضر اگر بهطور خوشبينانه حقوق دريافتي يك كارمند متوسط حدود 25 ميليون تومان شده باشد حقوق او نسبت به هشت سال گذشته بيش از 6 برابر افزايش داشته، اين در حالي است كه اگر قيمت يك تور معمولي بانكوك يا كوآلالامپور با در نظر گرفتن دلار حدود 82 هزار توماني بهطور متوسط 80 ميليون تومان باشد نسبت به هشت سال گذشته بيش از 30 برابر شده است و اين يعني توقف سفر به خارج از كشور براي بخش عمدهاي از جمعيت كشور.
در محافل خصوصي اگر درباره سفرهايي كه طي هفت، هشت سال گذشته به كشورهاي ديگر انجام شده و ميزان هزينهكرد آن صحبت به ميان آيد، مخاطب تصور خواهد كرد رويداد ذكر شده متعلق به قرن گذشته بوده و از مقدار درآمد- هزينه آن سالها متعجب خواهد بود. واقعيت اين است كه در ده سال گذشته شدت تورم بهطور قابل ملاحظهاي از قدرت خريد طبقه متوسط و پايين كشور كاسته است و درآمد ناكافي خانوادهها رمقي براي مسافرت به ويژه از نوع خارجياش ندارد. انجام سفرهاي داخلي در ايرانِ پهناور هم با توجه به هزينههاي رفت و آمد (بليت وسايل نقليه يا هزينههاي جاري و استهلاكي خودرو شخصي)، اقامت، خورد و خوراك و ... در آستانه رويايي شدن قرار گرفته است. تداوم اين روند شايد عوامِ ورشكسته از تورم را بر آن دارد تا به جاي خوانش سفرنامههاي كساني مثل منصور ضابطيان و برانگيخته شدن در جهت ماركوپولوئيسم، قدم در راه گزاويه دومتر فرانسوي بگذارند، كسي كه در سال 1790 در اطراف اتاق خواب خود گردش ميكرد و براي گشت و گذارهاي خود سفرنامه مينوشت. گشت و گذار خانگي عوامِ تورم زده شايد اين پختگي را به وجود آورد كه به جاي سياهنمايي از اوضاع تورم و گراني، به كشف مكانهاي اطراف محل زندگيشان پرداخته و بفهمند اين مكانها دستكمي از ديوار چين و جنگلهاي آمازون و برج ايفل ندارند و نخواهند داشت.