درباره فيلم كيف سياه به كارگرداني استيون سودربرگ
پيچيدگيهاي روابط انساني در عمليات جاسوسي!
محمدرضا دلير
كيف سياه/black bag ساخته 2025 به كارگرداني استيون سودربرگ با تركيبي مشهور از بازيگران يك اثر تريلر-معمايي از دل جهان جاسوسهاست. يك مامور اطلاعاتي بريتانيايي تلاش ميكند تا در ميان نزديكترين افراد زندگياش، خائني را شناسايي كند. فيلم با تمركز بر پيچيدگي روابط انساني، مفهوم اعتماد، خيانت و اخلاق در بستر عمليات اطلاعاتي، نگاهي تيزبين به شكنندگي حقيقت و وفاداري در دنياي جاسوسها دارد. با توجه به خشونت و ناهنجاري اجتماعي، اثر براي +16 سال مناسب است. فيلم «كيف سياه» تجربهاي ديگر از سودربرگ در سينماي ژانري محسوب ميشود. فيلم با لانگتيكي ۳ دقيقهاي آغاز ميشود كه طي آن دوربين كاراكتر «جورج» را تا درون يك كلاب دنبال ميكند. در همين افتتاحيه كليدواژههاي اصلي روايت به مخاطب ارايه داده ميشوند. كاراكتري با نام ميچم «جورج» را از يك نفوذ امنيتي به درون سيستم اطلاعاتي باخبر ميكند كه قرار است احتمالا از طريق همسرش، «كاترين»، يك فلشمموري با نام عملياتي «سِوِرِس» به روسها فروخته شود. پس از اين افتتاحيه است كه مخاطب در معرض زندگي كاترين و جورج به عنوان ماموران ارشد سازمان اطلاعاتي قرار ميگيرد. از سوي ديگر با توجه به افتتاحيه انتظار دارد تا جورج ترتيبي دهد كه كاترين دست خود را رو كند. همين بازيهاي پنهاني كه از طريق افتتاحيه ذهن مخاطب را مشغول كردهاند باعث عريضتر شدن گستره عمل روايت آقاي سودربرگ ميشوند. مخاطب لحظهبهلحظه روايت را از طريق جورج دنبال ميكند و به دنبال نشانههايي درون حركات و كنشهاي كاترين است. سودربرگ از اين طريق توانسته مخاطب را نيز بخشي از روايت كند تا او بدون هيچ پردهاي خود را همچون يك شخصيت در روايت بپندارد. گستره روايي سودربرگ صرفا مربوط به زندگي زناشويي و حرفهاي جورج و كاترين نيست. او از طريق تلهپاتي ذهني اين زوج موفق و عاشق كاراكترهاي ديگري را كه همهشان همكاران اين دو در سازمان اطلاعاتي هستند در برابر مخاطب قرار ميدهد؛ فردي، كلاريسا، جيمز و زويي. اين گوناگوني كاراكترها از طريق ميز شامي كه در شب يكشنبه تعبيه شده تبديل به شخصيتشناسي ژانري براي ايجاد تعليق و در نهايت پيدا كردن يك جاسوس ميشود. آنچه در اين اثر بيش از هر چيزي قابل اعتناست، تسلط كارگردان روي شخصيتپردازي كاراكترها و روابط بينافردي آنهاست. سودربرگ بدون بهره برده از تعليق و سكونهاي مكمل اكشن در روايتهاي مشابه مخاطب را درگير درامي هيجانانگيز ميكند كه در طول آن حتي به اندازه يك سكانس هم نياز به تعقيبوگريز و هيجانهايي از اين دست نميشود. سودربرگ روايت خود را در طول ۱۰ روز به تصوير ميكشد كه از جمعهشب افتتاحيه آغاز ميشود. در طول گذر از اين روزها با دو خلأ در شنبه پس از آن جمعه و سپس يكشنبه قبل از سكانس پاياني مواجه ميشويم. بدون هيچ توضيحي همين دو خلأ كه مخاطب را ابتدا از جمعه به يكشنبه ميرساند و در ادامه از شنبه راهي دوشنبه ميكند باعث ايجاد تعليقي معنادار در روايت ميشود. داستان اين فيلم تا رسيدن به انتهايي كه مينيمال نيست و اتفاقا ابزورد محسوب ميشود مخاطب را درگير روزمرگي مملو از هيجان، دروغ، بياعتمادي، تهمتها، خيانتها و در نهايت قوام يافتن روابط ميكند. داستان آقاي سودربرگ ۹۰ دقيقه است، اما به خوبي خود را تبديل به روايتي عريض به اندازه شش كاراكتر خود ميكند. پايان باز فيلم كيف سياه كه امكان تفسيرهاي مختلف را فراهم ميكند، براي برخي تماشاگران ناخوشايند است. همچنين، نقش پيرس برازنان به عنوان رييس اطلاعاتي، با وجود عملكرد قوي، محدود و كمفرصت به نظر ميرسد.
شايد تا به حال كسي به اين نكته توجه نداشته باشد كه پسوند سياه در بسياري از مقاطع براي فيلمهاي جاسوسي يا آثاري با حضور مامورين مخفي به كار رفته است. عناويني چون ليست سياه، مردان سياهپوش و همچنين فيلم مورد نظر ما يعني كيف سياه. سازندگان اين اثر در تلاش بودهاند تا محصولي را توليد كنند كه در ميان آثار جاسوسي و هيجانانگيز قرار گيرد. البته بايد اين نكته را نيز در ذهن داشته باشيد كه قالبهاي روايتي ديگري چون درام و عاشقانه نيز از ديگر سبكهايي هستند كه فيلم كيف سياه بر اساس آنها ساخته شده است. داستان فيلم كيف سياه، روايت تلاش يك مامور كاركشته براي سربلندي در آزموني است كه او را دچار دوگانگي كرده است. او بايد ميان دو مسير يكي را انتخاب كند اينكه به همسرش در جايگاه يك خائن به ملت كمك كند يا اينكه پشت مردم و كشورش بماند.