• 1404 پنج‌شنبه 1 خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6050 -
  • 1404 پنج‌شنبه 1 خرداد

احمد ترك‌نژاد در گفت‌وگو با «اعتماد» از فراز و فرودهاي مذاكرات و مخالفان توافق مي‌گويد

گريزي از توافق نيست

اگر مذاكرات در چارچوب مشخص و مبتني بر درك متقابل پيش برود به نتيجه مي‌رسد

مهدي بيك اوغلي| كسي نمي‌داند مسير مذاكرات دوجانبه ايران و امريكا در كدام وادي و كدام مرحله قرار است به توافق ختم شود، اما بسياري از تحليلگران دستيابي به توافق را براي هر دو كشور ناگزير ارزيابي مي‌كنند. نه ايران ميلي به تنش و ورود به تنازع دارد و نه امريكا كه هنوز مرهمي براي زخم‌هاي اشتباهاتش در حمله به عراق و افغانستان پيدا كرده، خواستار ورود به آوردگاه نظامي تازه‌اي است، به همين دليل است كه تحليلگران در هر دو سوي معادله، توافق را قريب‌الوقوع‌تر از عدم توافق مي‌دانند. با يك چنين پيش‌فرض‌هايي بايد ديد چرا امريكا بحث غني‌سازي صفر درصدي را مطرح كرده است؟ احمد ترك‌نژاد، فعال تحليلگر مسائل سياسي و از كارگزاران سابق اجرايي يكي از اين كارشناسان است كه معتقد است طرح بحث غني‌سازي صفر درصدي ازسوي امريكا تاكتيكي براي كسب دستاوردهاي بيشتر در مذاكرات است. در واقع امريكا از بطن اين خواسته به دنبال ارسال اين پالس به فضاي داخلي امريكا و لابي‌هاي اسراييلي است كه در مقابل ايران عقب‌نشيني نكرده است! ترك‌نژاد صحبت‌هاي رهبري را باعث بي‌اثر شدن اين تاكتيك ارزيابي كرده و مي‌گويد؛ رهبري علي‌رغم ارسال پالس براي طرف مقابل، هرگز باب گفت‌وگو را نبستند. اين تحليلگر يكي از عرصه‌هاي مهم مذاكرات را ديپلماسي عمومي و فضاي رسانه‌اي ارزيابي كرده و معتقد است طرف ايراني در اين زمينه بايد دقيق‌تر و خلاقه‌تر عمل كند.

 

مذاكرات ايران و امريكا در روزهاي ابتدايي هفته آينده قرار است در اروپا دنبال شود. وارد كردن بحث غني‌سازي صفر درصدي توسط مقامات امريكايي، برخي نگراني‌ها را درخصوص دورنماي توافق ايجاد كرده است. شما كليت گفت‌وگوهاي دوجانبه ايران و امريكا را چطور ارزيابي مي‌كنيد؟

به نظرم مساله فراز و فرود در مذاكراتي تا اين درجه حساسيت، امري طبيعي است. هر اندازه هم كه دوطرف جلو بروند، اين فراز و فرودها بيشتر شده و شدت بالاتري پيدا مي‌كند، چراكه طرفين در آخرين فرصت‌هاي قبل از توافق قصد دارند دستاورد بيشتري كسب كرده و امتياز كمتري به طرف مقابل بدهند. طبيعي است كه ترامپ از غني‌سازي صفر درصدي صحبت كند و در مقابل آن رهبري هم پاسخ‌هاي منطقي به طرف مقابل دادند. بايد توجه داشت كه رهبري هرگز صحبتي درباره توقف مذاكرات مطرح نكردند. رهبري تنها خطوط قرمز را ترسيم كردند تا طرف مقابل حد خود را بداند. اگر فرآيند مذاكرات در يك چارچوب مشخص و مبتني بر درك متقابل پيش برود، قطعا به نتيجه مي‌رسد، در غير اين صورت با بن‌بست مواجه مي‌شود. در اينكه ايران بايد به سمت يك توافق جدي با امريكا برود نبايد شك كرد، چون در هر حال چه به لحاظ مجموعه تهديدات داخلي كه كوچك هم نيست و چه به لحاظ تهديدهاي منطقه‌اي و چه به لحاظ شرايط جهاني، مصلحت و شرايط كشور حكم مي‌كند با درنظر گرفتن عزت، مصلحت و حكمت، مذاكرات به توافق ختم شود. انصافا مذاكره‌كنندگان ايراني تا به امروز هم به اين ملاحظات، نهايت توجه را صورت داده‌اند.

جدا از بستر اصلي مذاكرات به نظر مي‌رسد يك جنگ رسانه‌اي و نبردي مبتني بر ديپلماسي عمومي هم ميان دو اردگاه در جريان است. برخي تحليلگران ايراني اما از اطلاع‌رساني قطره‌چكاني طرف ايراني انتقاد مي‌كنند. درباره اين صف‌كشي‌هاي رسانه‌اي و نحوه اطلاع‌رساني آن چه نظري داريد؟

جنگ رسانه‌اي و گفت‌وگوي رسانه‌اي يك بخش مهم از اين نبرد ديپلماتيك و اساسا هر مذاكرات ديگري است. از نظر من هم امريكا به اين توافق نياز دارد و هم ايران. دست و پاي ايران بسته نيست و كارت‌هاي بازي بسياري در منطقه دارد. هر چند مشكلات بسياري هم براي ايران وجود دارد. در عين حال ظرفيت‌هاي خلق تهديد ايران، بسيار فرصت‌ساز است. امريكا متوجه اين ظرفيت‌هاي طرف ايراني است. لازم است در يك فضاي واقع‌بينانه، طرف مقابل را متوجه اين ظرفيت‌ها كنيم. اين كار رسانه‌ها و تحليلگران رسانه‌اي است. البته برخي تجربه‌هاي قبل، مذاكره‌كنندگان ايراني را به اين نتيجه رسانده كه شايد بهتر باشد كه مذاكرات را با نهايت احتياط و در سكوت خبري پيش ببرد.

هر چند امريكايي‌ها آشكارا مي‌گويند همه گزينه‌ها روي ميز است اما تحليلگران معتقدند امريكايي‌ها متوجه خطر ورود به تنازعات بي‌حاصل در منطقه هستند و از آن دوري مي‌كنند. اين تحليل درست است؟

بايد توجه داشت كه ايران هرگز خواستار ورود به درگيري‌هاي نظامي نبوده و نيست، از سوي ديگر امريكا هم علاقه‌اي به درگيري نظامي با ايران ندارد. امريكا مي‌داند در اثر درگير شدن در خاورميانه فرصت‌هاي بسياري را از دست مي‌دهد. نمونه آن سفر ترامپ به خاورميانه و ادعاي سرمايه‌گذاري 5 تريليون دلاري در كشورهاي عربي حاشيه خليج‌فارس است. روشن است تحقق يك چنين سرمايه‌گذاري‌هايي در گرو ثبات منطقه‌اي است. در خاورميانه متشنج، امريكا دستاوردي نخواهد داشت. لازمه حركت ايران به سمت توسعه هم آرامش منطقه و پايان دادن به تحريم‌هاست، بنابراين معتقدم مذاكرات ادامه پيدا كرده و توافق حاصل مي‌شود.

تناقضات بسياري در اعلام مواضع مقامات امريكايي مشاهده مي‌شود. ابتدا ويتكاف اعلام كرد مشكلي با غني‌سازي ايران ندارد اما پس از سفر ترامپ به منطقه، ايده غني‌سازي صفر درصدي از سوي امريكا مطرح شد. اين رويكرد پارادوكسيكال از كجا مي‌آيد؟

امريكا در نخستين گام و نخستين نامه‌ها اعلام كرد، مطالبه‌اش حركت نكردن ايران به سمت ساخت سلاح هسته‌اي است. قبل از اين حرف‌ها ايران با فتواي رهبري دكترين خود را تشريح كرده است. براساس فتواي رهبري ايران اجازه حركت به سمت سلاح هسته‌اي را ندارد. فتواي شرعي مرجعي مانند رهبري به مراتب از قانون بالاتر است، بنابراين در بدو امر مشكلي براي دو طرف وجود نداشت. در ارتباط با شرايط و سطح غني‌سازي هم بايد توجه داشت كه ايران به دانش اتمي دست پيدا كرده، دانش هم از بين رفتني نيست. حتي اگر امريكا همه مراكز هسته‌اي ايران را هم بزند، باز هم دانش هسته‌اي ايران باقي خواهد ماند و شكوفا مي‌شود. معتقدم، صحبت‌هاي اخير مقامات امريكايي بيشتر تاكتيكي و در راستاي كسب دستاوردهاي بيشتر از مذاكرات است. ايران هم بايد تك حريف را با پاتك مناسب پاسخ دهد. كسي نمي‌تواند به ايران تحميل كند كه دانش هسته‌اي خود را كنار بگذارد. دانش اتمي ايران ذيل دارايي‌هاي نامشهود ايران دسته‌بندي مي‌شود. از نظر من طرح موضوع غني‌سازي صفر درصدي، تاكتيك امريكايي‌ها است. ما نبايد اسير تاكتيك‌هاي طرف مقابل شويم. استراتژي ايران بايد براساس تاكتيك‌هاي مخرب طرف مقابل تغيير يابد. استراتژي ايران، طرفداري از صلح و امنيت منطقه‌اي و جهاني در راستاي تامين منافع ملي و گسترش آنهاست.

توافق احتمالي ميان ايران و امريكا موافقان و مخالفان يا برندگان و بازندگاني دارد. شمايل اين برندگان و بازندگان چگونه است؟

روشن است افراد و گروه‌هايي كه از تحريم‌ها سود و منفعتي مي‌برند، براساس قابليت‌ها، استعدادها، هوش و توانايي خود ثروت‌هاي انبوهي به‌هم زده‌اند. اينها درنتيجه محدود شدن يا صفر شدن رقابت به چنين جايگاهي رسيده‌اند. مثلا تحريم‌ها باعث شده، عده‌اي در ايران امكان صادرات نفت پيدا كنند. اين امتياز كه دراختيار همه به صورت برابر قرار نمي‌گيرد بلكه تنها عده‌اي هستند كه چنين امكاني را پيدا مي‌كنند. يا افراد و گروه‌هايي كه به ارز دولتي براي واردات غيررسمي دسترسي دارند هم ذيل اين دسته افرادند. اساسا تمام افرادي كه از تحريم‌ها سودهاي كلاني مي‌برند، مخالف توافق ايران و امريكا هستند. طبيعي است كه به صورت نمايان نمي‌توانند بگويند به چه دليلي با مذاكره يا توافق مخالف هستند، بنابراين ناچارند مخالفت خود را با پوشش انقلابيگري و از طريق ديدگاه‌هاي مذهبي بيان كنند تا مساله اصلي نمود نيابد. تندروها چه در داخل و چه در خارج در مسير منويات نتانياهو هستند. تنها فرد و جرياني كه به صورت بنيادين مخالف توافق است، نتانياهو است. پس از او عوامل نفوذ اسراييل در ايران و افراد و گروه‌هايي كه ناآگاهانه در زمين نتانياهو بازي مي‌كنند. ايران كه به دنبال رابطه با امريكا براي تفريح نيست، بلكه منافع ملي ايران است كه مشخص مي‌كند ايران با كدام طرف بايد روابط عادي و با كدام طرف روابط راهبردي داشته باشد. ايران با چين و روسيه منافع راهبردي دارد. با كشورهاي منطقه اجبار ژئوپليتيك براي توسعه روابط وجود دارد. رابطه احتمالي با امريكا هم در راستاي يك چنين ضرورت‌هايي معنا و مفهوم پيدا مي‌كند. اين ضرورت‌ها مي‌گويد كه ايران بايد در مسير تنش‌زدايي و آرامش گام بردارد. ايران براي توسعه نيازمند استفاده از همه ظرفيت‌هاي اقتصادي و ارتباطي است.

پس از مطرح شدن بحث غني‌سازي صفر درصدي ازسوي مقامات امريكايي، برخي طيف‌ها در ايران اعلام كردند ايران بايد دور پنجم مذاكرات را به تعويق بيندازد. آيا با اين رويكرد موافقيد؟

ايران هرگز نبايد ميز مذاكرات را ترك كند، اما تعليق مذاكرات ممكن است به صورت يك تاكتيك مطرح شود. البته مسوولان بايد همه عواقب و پيامدهاي احتمالي چنين تصميمي را كنترل كنند. ايران بايد به جهان اعلام كند كه طرفدار صلح و مذاكره و گفت‌وگوست. نبايد بهانه‌اي به دست دشمنان داده شود. در يك چنين فضايي، تعليق مذاكرات ممكن است بهانه‌اي به دست بدخواهان و جنگ‌افروزان بدهد. ايران بايد بگويد 4 دور مذاكرات پايان يافته و چارچوب‌هايي تنظيم شده است. در ادامه هم بايد در مسير اين چارچوب‌ها حركت كرد. ايران گفته سلاح هسته‌اي نخواهد داشت، هنوز هم همين را مي‌گويد و آماده اعتمادسازي است. در عين حال غني‌سازي هم مطابق NPT يك حق غير قابل سلب است. ايران هم اين دانش را دارد. اينكه غني‌سازي براي ايران منابع اقتصادي داشته يا نه؟ بحث ديگري است، اما اين حق را كسي نمي‌تواند از ايران بگيرد. اساسا دانش ذيل دارايي‌هاي نامشهود هر كشوري و ساختاري است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون