• 1404 چهارشنبه 24 ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6043 -
  • 1404 چهارشنبه 24 ارديبهشت

به بهانه سالروز بزرگداشت حكيم ابوالقاسم فردوسي

خسروالمبارك و زيست معنوي

محمدعلي حيدرنيا

مقدمه- كيخسرو سومين پادشاه مقتدر سلسله كيانيان بلكه كل پادشاهان ايران است. او از فره ايزدي ويژه برخوردار است و در سايه اين نيروي يزداني و در سايه داد و خرد توانست ايران را كه به علت بي‌تدبيري كيكاووس، غارت و تاخت‌وتاز ۱۲ساله افراسياب و همچنين خشكسالي‌هاي پي‌درپي به ويرانه‌اي تبديل شده بود آباد و ايراني و انيراني را در چارچوب يك پادشاهي جهاني به اوج شكوه برساند. او پادشاه آرماني ايران باستان و شايسته عنوان حكيم شاهي و پيغمبر شاهي است. شيخ اشراق شهاب‌الدين سهروردي او را خسرو‌المبارك مي‌نامد و او را نمونه عرفان ناب ايراني و حكمت خسرواني مي‌داند. فردوسي در شاهنامه به‌طور گسترده‌اي به شرح احوال اين پادشاه حكيم پرداخته است و جلوه‌هايي از سلامت معنوي در زندگي او را طور مبسوط بيان مي‌دارد. پدر او سياوش، فرزند كيكاووس است كه اين كيكاووس در شاهنامه به بي‌خردي و خيره‌سري معرفي مي‌شود. مادر او فرنگيس دختر افراسياب پادشاه توران زمين است كه افراسياب نيز در شاهنامه به اهريمن‌خويي و جادوگري مشهور است.

كيخسرو با چنين پيشينه خانوادگي نامطلوبي كه خود به آن اعتراف دارد هميشه نگران بود كه به راه كژي و اهريمني كشيده و فره ايزدي از او گسسته شود.

روانم نبايد كه آرد مني/ بدانديشي و كيش اهرمني

به يك سو چو كاووس دارم نيا/ دگر سو چو تور، آن پر از كيميا

چو كاووس و چون جادو افراسياب/ كه جز روي كژي نبيند به خواب

به يزدان شوم يك‌زمان ناسپاس/ به روشن‌روان اندر آرم هراس

ز من بگسلد فره ايزدي/‌گر‌ايم به كژي و راه بدي

(شاهنامه، خالقي مطلق، دفتر چهارم، صفحه 327، ابيات 2444به جلو)

شايد اين ژن‌هاي بد در مقابل ژن‌هاي غالب و خوبي كه از پدر فرهيخته‌اش به او رسيده مجال خودنمايي نيافتند گويي فلسفه وجود سياوش پيش‌نيازي است براي به وجودآمدن شخصيت بي‌نظيري چون كيخسرو. به همين علت است كه بررسي زندگي كيخسرو بدون پرداختن به پدرش سياوش كاري ناقص است همچون پرداختن به زندگي رستم بدون توجه به پدرش زال.

 

چكيده زندگي سياوش و كيخسرو

سياوش مظلوم‌ترين و شايسته‌ترين شاهزاده ايران باستان است او از بدو تولد تحت تربيت پهلوان ملي ايران يعني رستم دستان تربيت شده و سبك زندگي رزمي و بزمي را مي‌آموزد و در نوجواني به خدمت پدر مي‌رسد و هفت سال در دربار كيكاووس با آيين پادشاهي آشنا مي‌شود و همچنين مورد آزمايش پدر نيز قرار مي‌گيرد و به حكمراني منطقه‌اي از حكومت پهناور كياني گمارده مي‌شود.

سودابه دختر زيبا و هوسران تازي انيراني كه سوگلي حرم كيكاووس است دل بر عشق سياوش مي‌بندد و در مدت هفت سال به او اظهار عشق مي‌كند؛ ولي شاهزاده نجيب ايراني عشق شيطاني او را نمي‌پذيرد و سودابه كه هم تحقير شده و هم كام نيافته با وارونه جلوه‌دادن داستان و با پاره‌كردن لباس خويش سياوش را متهم به خيانت به پدر مي‌كند و با آه و ناله و شيون خواستار مجازات سياوش مي‌گردد. به‌رسم آن زمان سياوش براي اثبات بي‌گناهي خود بايد از آتش بگذرد و او با تضرع از درگاه خداوند ياري خواسته و با اسب افسانه‌اي خود از كوه آتش به‌سلامت مي‌گذرد. اين واقعه همراه با ساير بي‌تدبيري‌هاي كيكاووس شاهزاده نجيب ايراني را دلتنگ كرده و به ملاحظاتي تصميم به ترك وطن و اقامت در سرزميني ديگر مي‌گيرد در اين ميان افراسياب با حيله و وعده‌هاي دروغ او را به سرزمين توران مي‌كشاند و سياوش كه فقط قصد عبور از خاك توران براي رسيدن به محل ديگر داشت ناخواسته در توران‌زمين اقامت مي‌گزيند. افراسياب دختر خود فرنگيس را به عقد سياوش درآورده و او را سخت گرامي مي‌دارد. سياوش در توران‌زمين شهر سياوش‌گرد را مي‌سازد و در آن نه به شادي كه با غم دوري از وطن زندگي را مي‌گذراند. در نهايت سياوش به دسيسه گرسيور، برادر افراسياب گرفتار شده و سر او را در طشت طلا مي‌برند. فرنگيس به پادرمياني مشاور و وزير افراسياب (پيران ويسه) و به دليل باردار بودن از مرگ مي‌رهد. بعد از چند ماه كيخسرو متولد مي‌شود و پيران او را به چوپانان مي‌سپارد و او در نوجواني به كار شباني مشغول مي‌شود. افراسياب همچنان نگران كيخسرو است چرا كه پيشگويان خبر از جنگ بزرگ كيخسرو و افراسياب را داده بودند افراسياب خواب پريشان نابودي خود را مي‌بيند و از پيران ويسه وزير خردمند خود مي‌خواهد كه كيخسرو را به دربار ببرد و قصد او اين است كه او را بيازمايد كه آيا قابليت اين را دارد كه در آينده مرد بزرگي شود كه براي او خطرساز شود، پيران ويسه به كيخسرو آموخت كه هر پرسش افراسياب را از سر ناداني و ديوانگي پاسخ دهد و او اين نقش را با تيزهوشي و مهارت انجام داد و افراسياب را بفريفت چنانچه افراسياب بعد از ملاقات با كيخسرو به پيران گفت بي‌شك اين نوجوان ديوانه و كم‌عقل است و خطري براي آينده ما نيست؛ من از سر مي‌پرسم او از پا جواب مي‌دهد، او را همراه با مادرش به سياوش‌گرد بفرست و زندگي راحتي را براي آنان فراهم كن و بدين‌سان كيخسرو دوران جديدي از زندگي را آغاز كرد و سالياني بر آن گذشت تا اينكه گودرز، پهلوان پيشكسوت و خوشنام ايران در خواب مي‌بيند كه سروش غيبي به او مي‌گويد فرزند سياوش در توران زمين است، فرزندت گيو را بفرست او را يافته به ايران آورده و او را پادشاه خود گردانيد. گيو يك‌تنه با لباس مبدل به توران مي‌رود و مدت هفت سال در جست‌وجوي كيخسرو همه‌گونه سختي را تحمل مي‌كند؛ اما او را نمي‌يابد، نااميد گشته و به ماموريت خود و گفته پدر و سروش شك مي‌كند؛ ولي در يك اتفاق عجيب كيخسرو را در حاشيه جنگلي در كنار چشمه‌اي مي‌بيند و يكديگر رامي‌شناسند (شايد گيو از شباهت كيخسرو با سياوش و كيخسرو از پيشگويي‌هاي سياوش كه از طريق فرنگيس به كيخسرو منتقل شده بود) گيو به سرعت كيخسرو و مادرش را براي رفتن به ايران آماده مي‌كند. در اين مسير پس از اتفاقات زياد به رود جيحون مرز ايران و توران مي‌رسند درحالي كه لشكر افراسياب براي كشتن به دنبال آنها است جيحون در فصل بهار بسيار پرآب و خروشان است و ردشدن از آن بدون كشتي ميسر نيست و كشتيبان هم با خيره‌سري از كمك به آنها امتناع مي‌كند وضعيت دلهره‌آوري است چرا كه دستگيرشدن همان و كشته‌شدن همان. در اين حال كيخسرو از اسب پياده شده و روي بر خاك مي‌سايد و از خداوند بزرگ كمك مي‌طلبد و سپس با اسب به آب‌زده و به‌سلامت گذر مي‌كند و به دنبال او فرنگيس و گيو هم از رود جيحون گذشته و سالم به خاك ايران مي‌رسند. كيكاووس، پهلوانان و مردم شادماني مي‌كنند. رستم در اولين ديدار با كيخسرو از شباهت عجيب كيخسرو با سياوش شگفت‌زده مي‌شود و بالند‌گي و فر و برز او رامي‌استايد. كيكاووس به علت گسسته شدن فره ايزدي از او در اداره كشور ناتوان است و تصميم به كناره‌گيري دارد و از بين دو نفر فريبرز پسرش و كيخسرو (نوه‌اش) شرط پادشاهي را گشودن كنگ دژ يا قلعه شيطان معرفي مي‌كند و كيخسرو با كمك فره ايزدي قلعه را مي‌گشايد و سومين پادشاه كياني مي‌شود. كيكاووس او را سوگند مي‌دهد كه بايد هرچه سريع‌تر انتقام خون سياوش را بگيري و رستم را شاهد اين سوگند مي‌گيرد. او ايراني ويران و سوخته را تحويل مي‌گيرد. كيخسرو با خردمندي و تدبير اول به حل مشكلات داخلي پرداخته و با سفرهاي استاني شهرهاي ويران شده را بازسازي و آباد مي‌كند. البته پايان خشكسالي و بارش باران نيز او را كمك مي‌كند و سپس در يك برنامه‌ريزي دقيق و مدبرانه در جنگي بزرگ بر افراسياب پيروز شده او را كشته و ايران و جهان را يكپارچه كرده و به عنوان پادشاهي بزرگ و آرماني با شعار داد و خرد به اداره آن مي‌پردازد. بعد از شصت سال پادشاهي از ترس آلودگي به مظاهر پليد دنيوي كه در كمين او هستند ترك پادشاهي كرده و از خداوند بزرگ مي‌خواهد كه او را به آسمان و جاي نيكان عروج دهد و بعد از يك ميقات هفت‌هفته‌اي در سپيده دمي در چشمه آبي شستشو كرده و براي هميشه ناپديد مي‌شود.

يافته‌ها در شاهنامه چنين است

1- داستان سياوش و سودابه

2- داستان عبور سياوش از آتش

3- عبور كيخسرو از جيحون

4- ميقات كيخسرو

5- عروج كيخسرو

6- چوپاني كيخسرو

7- سفر‌هاي استاني كيخسرو

8- مديريت بي‌نظير جنگ بزرگ عليه افراسياب و پيروزي او

9- پايه‌گذاري حكمت خسرواني توسط كيخسرو

10- نمايش عملي عرفان ناب كياني توسط كيخسرو

از ميان يافته‌هاي فوق شش مورد اول كه بازگوكننده سلامت معنوي در زندگي كيخسرو است در قرآن كريم به‌صورت داستان براي پيامبران الهي آورده شده است.

1- داستان سياوش و سودابه و (داستان يوسف و زليخا)

2- داستان عبور سياوش از آتش و (داستان ابراهيم در آتش)

3- عبور كيخسرو از جيحون و (عبور موسي از نيل يا دريا)

4- ميقات كيخسرو و (ميقات موسي)

5- عروج كيخسرو و (عروج عيسي)

6- چوپاني كيخسرو و (چوپاني پيامبران)

جلوه‌هاي سلامت معنوي در زندگي كيخسرو كياني آن‌چنان برجسته است كه بعضي از دانشمندان باتوجه به نوع زندگي او و ساير يافته‌ها گمان مي‌كنند كه كيخسرو شايد همان ذوالقرنيني است كه در قرآن كريم از او به نيكي ياد شده است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون