درباره حكم تتلو
عباس عبدي
حكم بدوي اعدام تتلو صادر شد. البته نظر اقليت دادگاه مخالف اين حكم است. همين نظر كه نوعي شبهه در حكم صادره محسوب ميشود ميتواند مستند مانع از اجراي حدود باشد. البته استدلال آن قوي و مطابق فتواي مشهور نيز هست. با اين حال اين يادداشت در مقام بحث و نقد حقوقي نيست كه برعهده حقوقدانان است. از اين نكته كه بگذريم، نقد حكم صادره ميتواند تعبير به دفاع از او شود. متأسفانه اين فرهنگ در ايران رايج است و نقد را به صورت مستقل و منتزع از شخص نميفهمند. بعيد ميدانم كه در ميان امثال ما كسي باشد كه اندك تعلق خاطري به اين افراد داشته باشد. اگر از رفتار آنان متنفر نباشند، قطعا تعلق خاطري نخواهند داشت، به ويژه استفاده از ادبيات ركيك او كه كاربرد رايج آن در فضاي عمومي موجب تاسف است. پس آنچه به آن ميپردازم از چند زاويه متفاوت از نقد حقوقي است. اگر خوب نگاه كنيم، او پيش از خروج از ايران نيز همين فرهنگ و ادبيات را داشت. البته با اين تفاوت كه فضاي عمومي ايران اجازه ابراز آنها را نميداد، ولي به احتمال قوي در فضاي خصوصي و غير عمومي اين رفتار وگفتار را داشته است. با اين حساب ميتوان گفت كه نظام سياسي دركي عيني و واقعي از او داشته است. اگر اين فرض را بپذيريم، كه فرض معقولي است؛ در اين صورت، همسخن شدن با تتلو در دوره انتخابات رياستجمهوري و نامزدي آقاي رييسي نميتواند بدون علم و آگاهي نسبت به اين واقعيت باشد. به ويژه كه در فرهنگ ما يا حداقل در ذهن نيروهاي مذهبي، اين حجم از تتو كردن بازتابي است از فرهنگ خاص آنان. در اين صورت چگونه ميشود كه فردي مثل آقاي رييسي و كمپين انتخاباتي او حاضر به اين همنشيني و همصحبتي شوند، تا بلكه قدري رأي بياورند؟ خب! حالا اين كار را كرديد، پس چرا حكم اعدام عليه او صادر ميشود يا به او جايزه هم ميدهيد و مراسم بزرگداشت برايش برگزار ميكنيد؟ اين پرسش بر اين مبنا است كه وي از آن زمان تاكنون تغيير رويكردي جدي نداشته است. نكته ديگر درباره اثرات صدور حكم اعدام است. خيلي ساده ميتوان ثابت كرد كه صدور حكم اعدام، نقش بازدارندگي مهمي ندارد، در عوض هزينههاي سنگين رواني و اقتصادي براي فرد و جامعه دارد. اتفاقا ساختار سياسي هم اين را ميداند به همين علت آمار رسمي اعداميها را اعلام نميكنند و از آن مهمتر جز در برخي از موارد قصاص، خبررساني جدي از اعدامها انجام نميشود. اين نشانگر برداشت منفي عمومي از حكم مذكور است. البته آخرين خبري كه منتشر شده حكايت از آن دارد كه رييس محترم قوه قضاييه بر اساس ماده ۴۷۷ ق.آ.ك. تقاضاي وكيل را براي اعاده دادرسي پذيرفته و با نقض حكم صادره آن را براي رسيدگي به شعبهاي از ديوان عالي ارسال نموده و مطابق انتظار بعيد است كه در اين مرحله دو باره حكم اعدام قبلي صادر شود، زيرا نظر اقليت در حكم بدوي قوي و قابل توجه است. نكته سوم كه خيلي هم مهم است، چگونگي آوردن يا آمدن متهم از تركيه به تهران است. يك فعال رسانهاي نوشته است كه: «با توجه به ادعاي تهيهكننده كارهاي تتلو، قرار بوده مشكل اين خواننده جوان با وساطت مقامات ارشد حل شود اما بعدازسقوط بالگرد رييسجمهور ورق برگشته است! » ما نميدانيم در اين مورد خاص چه وعدههاي مشخصي داده شده و حتي نميدانيم چه ربطي ميان سقوط بالگرد و منتفي شدن حل مساله تتلو وجود دارد، ولي اين را ميتوان حدس زد كه به احتمال فراوان قول و قرارهايي رسمي يا غير رسمي در اين ميان بوده است كه ايرادي هم ندارد. اين قاعده در اغلب كشورها مرسوم است.
هنگام بازجويي روي توافق تأكيد دارند، براي بازداشت متهمان فراري يا خارج از حوزه صلاحيت، اين توافقها را انجام ميدهند.
به لحاظ شرعي هم مصداق امان دادن ميشود و بايد به قول و قرار وفادار بود. حتي در جنگهاي صدر اسلام هنگامي كه يك مسلمان به يكي از سپاه دشمن امان ميداد، آن را رعايت ميكردند، منطق اين رفتار نيز وفاي به عهد است و نميتوان گفت كه كسي كه وعده داده براي خودش بوده و خلاف آن عمل كنند. در واقع از وعده نبايد براي فريب استفاده كرد، چنين رفتاري زيربناي اخلاقي جامعه را متزلزل و مختل ميكند. تجربه اين رفتار در گذشته هست. در پرونده فاضل خداداد از اين ترفند استفاده شد، گرچه وعدهدهنده مقام قضايي يا حتي پليسي نبود، ولي در سطحي بود كه بايد به وعده او عمل ميشد. يا پس از آمدن به ايران اجازه ميدادند كه برگردد و وعده را نفي كنند، مگر اينكه با خواست خودش بيايد يا آنكه وعدهدهنده را مجازات ميكردند. در مورد تتلو هم بايد شفافسازي شود كه آيا چنين عهدي بوده است يا خير؟ اگر بلي، مطابق همان عمل شود و اگر كسي خلاف اختيارات خود عمل كرده او را مجازات كنند. فريب دادن ديگران از طريق تخلف از وعده و پيمان پذيرفتني نيست.