توجه به تهران و هويت تاريخي آن نداريم
احمد محيط طباطبايي
معماري ايراني از ابتدا تا به امروز، در هر دورهاي، داراي نوآوريها و نوگراييهاي خاص خودش بوده، زماني را نداريم كه معماران عصر، ويژگيهاي مخصوص به خود نداشته باشند. هر معماري ويژگيهايي مرتبط با ويژگيهاي عصر خودش داشته و بر اساس آن پيش ميرفته. به عبارتي معماري ملي ايران هميشه جنبه نوآوري داشته. متاسفانه به كار بردن صفت سنتي، معماري گذشته ما را در مقابل آنچه معماري مدرن امروزه نام دارد، قرار ميدهد. در واقع ميتوانيم بگوييم به خصوص از دهه 40 به بعد، يك گسيختگي در معماري شهرهاي ما به وجود آمد و آنچه ويژگيهاي معماري ملي بود، به كنار گذاشته شد و شهرداران از يكسري مدلها و ساختارهايي كه به گذشته كشور و به گذشته خودشان تكيه نداشت، دنبالهروي كردند و روز به روز فاصلهاش با گذشته بيشتر شد.
شما نگاه كنيد، وقتي به اصفهان ميرويد، بخشهايي از شهر را احساس ميكنيد بخش قديمي است اما اين بخشي كه مثلا در آن قرار گرفتيم، متعلق به دوره قاجار است و كاملا متفاوت از دوره صفويه. اما خطوط شهر همان خطوط قبلي است. به عبارت ديگر در دوره صفويه تصميم ميگيرند شهر اصفهان را گسترش بدهند. در آن زمان اين شهر براي 600 هزار نفر جمعيت گسترده شد. اما اين گسترش مبتني بر ويژگيهاي طبيعي، اقتصادي و فرهنگي عرصه خودش بود يعني معماران آن عصر، مشكلات زيستمحيطي شهر را حل ميكردند، شوري خاك را حل ميكردند و موارد ديگر را تا بتواند اصفهان توسعه يابد. امروزه بدون نگاه به گذشته و حافظه تاريخي، صرف نگاه به ويژگيهاي طبيعي شهر، به مسير باد، به نور آفتاب، به گسلها، به مسير آب، به ساخت و ساز ميپردازند. در اين ساخت و ساز اصلا دقت نميكنند آبي كه از بين ميرود، متعلق به ديگران است. آيا مسير هوا را قطع كردن، حق عمومي را از بين ميبرد يا خير. به هيچ يك از اينها فكر نميكنند. تنها با تكيه بر ماليكت فردي و درنظر گرفتن آن، ماليكت عمومي را زير پا ميگذارند، در واقع حق عمومي و تاريخي را ناديده ميگيرند.
هركسي دنبال حل مشكلات خودش است. به ياد دارم يك سال پيش، با شما همكاران رسانه، به خانه سردار تنكابني رفتيم، با دعوت شهرداري و ميراث و ساير افراد مرتبط. خواستيم اتفاقي بيفتد اما هيچ اتفاقي نيفتاد. اين قضيه را ميشود به اين تعبير كرد كه مشكل اصلي مديريت شهر، چگونگي زندگي مردم نيست. شهر مدرني ساختيم كه خانههايش خانه نيست، اگر خانه بود، كسي شب، بعد از رفتن به خانه، براي استراحت، فكر نميكرد كجا برود. اين بحث در موارد ديگر هم رخ ميدهد، در ترافيك شهري و... هرموقع به بحث و بررسي در اين خصوص بپردازيم، متوجه ميشويم وجود و ارتباط انسان با طبيعت و ميراث گذشتهاش ناديده گرفته شده. در اين ميان، سوال خوبي مطرح شده و آن پايداري است. بايد
به راستي به دنبال پايداري در شهر بود؛ ميراث فرهنگي طبيعي، حفظ خاطرات شهر.
مثال خودم را ميزنم. من در خانه پدريام زندگي ميكنم. در جايي كه به دنيا آمدم. اسم كوچه و خياباني كه زندگي ميكردم، عوض شده است، حتي پلاك خانه هم عوض شده. دبيرستاني كه ميرفتم خراب شده و تبديل شده به پاركينگ. امروز اگر دست پسرم را بگيرم و به محل قديميام ببرم، چيزي از گذشته ندارم تا برايش بگويم. تمام حافظه تاريخيمان را داريم به اسم توسعه پاك ميكنيم و اين توسعه نيست. كاري كه ميكنيم، ضد توسعه و ضد خاطره است و چيزي كه توليد ميكنيم، جامعهاي است ضد هنجار كه مشكل رواني، كاري، زندگي و موارد ديگر ايجاد ميكنيم.
براي اينكه شهرمان، شهر باشد، بايد به سمت پايداري و استمرار پيش برويم.
چنين شهري از تمام مواهب مدرنيسم بايد استفاده كند و آن را در تاريخ گذشته طولانياش قرار دهد و سعي كند مثل گذشته، اين ويژگيها تهراني و ايراني شود و ازش بهره گرفته شود. مشكلات شهر ما به ساخت و ساز و خانه و مشكلات مصالح و اينها بازنميگردد، مشكلات ما برميگردد به ديدگاه ما و بايد اين ديدگاه تغيير كند. مهمترين تغيير، تغيير در شكل شهر، ارتفاع ساختمانهايمان نيست، تغيير در نگاه شهردار و مديريت شهري، تغيير در نگاه مهندس و ساكنان شهر است.
در خاتمه بگويم كه شهري كه امروزه در آن زندگي ميكنيم؛ تهران،
به عنوان پايتخت ايران و الگوي همه شهرهاي كشور در خطر از بين رفتن تمام مزيتهايي است كه آن شهر را پايتخت كرد. ميدانيم كه تهران پايتخت شد چون آغامحمدخان به آن علاقه شخصي داشت، تهران ماحصل تجربه تاريخي است كه به اين نتيجه رسيديم كه گسترش يابد. به همين علت است كه سه حكومت، پايتختشان در تهران بوده.
بعد از اصفهان، شهري نداريم كه اين ويژگي را داشته باشد و بيش از دو قرن پايتخت باشد. حفظ اين موقعيت و ويژگي تهران، مهم است. امروزه توجهي به شبكه آب تهران نداريم، به مسير هوا در تهران نداريم، به راحتي برج ميسازيم، هواي كانال توچال را قطع ميكنيم، مسير آب را تغيير ميدهيم، چنارهاي تهران را ميخشكانيم، به اسم مترو، تمامي ساختار خاك و مسائل ديگر را دستخوش تغيير و تحريك ميكنيم. شهري كه اكنون به جايي رسيده كه اين جمله را ميشنويم؛ اينجا به درد زندگي نميخورد. در حالي كه زماني همه ميگفتند براي زندگي به تهران برويم، هم كار بهتر هست و هم زندگي بهتر فراهم ميشود.
حاصل تلاشهاي اخير، اين است كه تهران را به نقطه ضعيفي تبديل كردهايم، عدم توجه به ويژگيهاي تاريخي، طبيعي و فرهنگي تهران، اين مساله در همه شهرهاي كشور هم جاري است. خوب است كه دعاي امسال كميته موزهها و پايداري را سرلوحه كار قرار دهيم و شهر را به سمت پايداري سوق دهيم؛ پايداري در سكونت، در كار و زندگي.