• 1404 شنبه 18 مرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 3222 -
  • 1394 شنبه 29 فروردين

آيا عباس ميرزا پايه‌گذار تجدد در ايران بود؟

تبارشناسي تجدد تاريخي ايران

آيت وكيليان

 

تلاش جهت تغيير، دگرگوني و تجديد حيات از جنبه‌هاي اقتصادي، نظامي، سياسي و اجتماعي جامعه ايران به اوايل سده نوزدهم باز مي‌گردد. ساختار سنتي و مستهلك نظام قاجار همسو با مناسبات جديد بين‌المللي شكل نگرفته بود و اين رويه چالش‌هاي غير‌منتظره‌اي را پيش پاي حاكميت قرار داد. جنگ‌هاي ايران و روس و شكست قشون ايران، پيكر نحيف و پوسيده آن را رويين‌تن كرد و ديگر فرصت امكانات لازم جهت پنهان كردن آثار اين رسوايي تاريخي نبود. تحولات صورت گرفته مشروعيت سياسي هيات حاكمه و نظام موجود را وارد بحران عميقي كرد. استمرار شرايط اضطرار، فترت تاريخي را رقم زده بود. عصر فترت زمينه‌هاي ظهور فرآيند اصلاح‌طلبي را تسريع بخشيد. فرآيند اصلاح‌طلبي در عصر قاجار را دو گروه با عنوان اصلاح‌طلبان درون نظام و اصلاح‌طلبان يا اپوزيسيون خارج از نظام برعهده داشتند.
اصلاح‌گران دروني با توسل به طبقه اليگارشي نظام موجود و اصلاح گرايان بيروني، خارج از ساختار حاكميت و اليگارشي حاكم بر آن، روند اصلاحات را در پيش گرفتند. شاهزادگان و درباريان و بازرگانان، روحانيان و منورالفكران از جمله رفرميست‌هاي اين دو گروه محسوب مي‌شوند. معيار اصلاح‌گرايان درون نظام، عزل اشخاص فاسد، جلوگيري از حيف و ميل ثروت عمومي، راه آهن، تاسيس بانك و مواردي از اين قبيل بود. الگو و روش اصلاح‌طلبان يا اپوزيسيون خارج از نظام كه به تعارض همه‌جانبه با نظم موجود رسيده بودند، با نامشروع جلوه دادن حاكميت، خواهان براندازي حكومت مطلقه فردي و آلترناتيو كردن رژيم سياسي مبني بر اراده و قدرت عمومي مردم بود، تا با تفكيك و تحليل قوا، مرداب يكجا‌نشيني قدرت را تبديل به جوي روان حكومت قانون كنند.
فرزند مكتب عقلا
تاسيس دارالسلطنه تبريز حاصل رياضت و نبود كفايت دارالحكمه سنتي ايران عصر قاجار بود. آنجا كه نه تدبير حكومتي بود و نه تفسير مناسبات جديد جهاني، تنها شاهي و حرمسرا و عافيتي از سر شوريدگي لذات قدرت مطلقه، همين و بس. اينجا دربار تهران و پدر اريكه قدرت و تاج شاهي فخر كاذب. آنجا دارالسلطنه تبريز و فرزند با دغدغه‌هاي گران و ميهن‌دوستي بود.  عاشق.دغدغه‌ها و تدبيرهايش را با ژوبر نماينده سياسي ناپلئون اين‌گونه در ميان مي‌نهد:
«چه قدرتي موجب برتري شما نسبت به ما مي‌شود؟ علت پيشرفت‌هاي شما و سبب ضعف دايمي ما چيست؟ آيا شرق كمتر از اروپا قابل سكونت و كمتر حاصلخيز است و غناي آنجا را ندارد؟ آيا پرتوي آفتاب قبل از اينكه به شما برسد ما را روشن مي‌كند، براي ما بركت كمتري را موجب مي‌شود تا براي شما؟ آيا خداوند خواسته است براي شما امتياز بيشتري قايل شود؟ بگو ‌اي مرد خارجي، ما براي اعتلاي ايران چه كار بايد بكنيم؟ آيا من هم بايد مثل پطركبير رفتار كنم كه از تخت پايين آمد تا بتواند شهرهاي شما را از نزديك ببيند؟»
شكست‌هاي پي در پي ايران در جنگ با روس موجب شد تا عباس ميرزا و صدراعظم دانشمندش ميرزا ابوالقاسم قائم مقام نسبت به ساختار پوسيده و سنتي و ناكار آمد نظاميان ايران تجديد‌نظر‌طلبي كنند و دست به تدابيري بزنند كه همسو با مقتضيات زماني بهينه‌سازي كنند. تمامي اين تصميمات در اتاق فكري به نام دارالسلطنه تبريز صورت مي‌گرفت.
اصلاحات و ضداصلاحات
اصلاحات يا تجديد ايراني مد نظر عباس ميرزا دو خصوصيت عمده داشت:
نخست اينكه وي با بهره‌گيري از ابزارهاي مدرن، سيستم نظامي‌گري ايران را از نظر ادوات جنگي و لباس و تداركات و همچنين تاكتيك‌هاي نظامي، اروپايي كرد. جاده‌سازي و شهرسازي با اسلوب‌هاي مدرن از ديگر اقدامات اصلاحي وي بود. مهم‌ترين اقدام عباس ميرزا در طرح مدرنيزاسيون ايران، آوردن صنعت ماشين چاپ بود كه مقدمه گسترش آرا و انديشه‌هاي جديد به كشور بود.
دومين خصوصيت تجدد مد نظر عباس ميرزا، مدرن‌سازي ايران از جنبه‌هاي نظري و بنيادي بود. اعزام نخستين كاروان معرفت به اروپا جهت اخذ فكر آزادي و تجدد بود. ديگر اقدام عباس ميرزا در راستاي تجدد ايراني، تلاش جهت ايجاد دولت منظم است. اين اقدام الگو‌برداري از پطركبير بود. اقدام وي در اين راستا تضعيف نظام ملوك‌الطوايفي (قدرت‌هاي محلي) در برابر دولت مركزي بود. اين اقدام در واقع بستن نطفه تشكيل دولت- ملت در ايران بود كه بعدها سر برآورد. يكي ديگر از روش‌هاي عباس ميرزا در راستاي طرح تجدد طلبي ايراني، از ميان برداشتن فاصله ميان هيات حاكمه و مردم بود. عباس ميرزا شيوه ديرينه و سنتي ارعاب مردم توسط حاكميت را منافي اقتدار حقيقي حكومت مي‌دانست و در پي آن بود كه حكومت و مردم يكي شوند. هنگام تسخير آذربايجان توسط روس‌ها، اين مردم بودند كه عباس ميرزا را در پرداخت غرامت ايران به روسيه ياري كردند و بدين‌ترتيب آذربايجان از مستعمرگي در آمد. اين اقدام عباس ميرزا مفهوم و مضمون آن چيزي است كه در علم سياست امروزه متفكراني چون ميشل فوكو از  آن به «دروني كردن قدرت» ياد كرده‌اند.
اصلاحات تجدد‌مآبانه عباس ميرزا مخالفاني هم داشت. رقابت‌هاي درون دربار پايتخت، اصلاحات عباس ميرزا را بهانه و نشانه رهيافتي به سوي تسخير قدرت تلقي كردند؛ اينكه اجازه ندهند عباس ميرزا با انجام اين اصلاحات قدرت و محبوبيتش فزوني شود. ديگر مخالفان تجدد‌گرايي عباس ميرزا روساي ايلات و عشاير بودند كه سازماندهي ارتش به عنوان نيروي جديد جنگي مي‌توانست از قدرت و نفوذ آنان در ميان طوايف‌شان بكاهد. اهرم ديگري كه در مخالفت و ضديت با اصلاحات عباس ميرزا به كار گرفته شد، تلاش براي خلاف اسلام جلوه دادن آن بود. تاريخ نوسازي ايران نسبت به اين موسس بزرگ اداي دين نكرده است. تجددگرايي و اصلاح‌گري عباس ميرزا، بخشي از مدرنيزاسيون دفاعي قاجار بود كه به دليل فقدان امكانات مالي مستقل شكست خورد و مرگ زود‌هنگامش مزيد بر علت.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون