• 1404 يکشنبه 18 خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4342 -
  • 1398 يکشنبه 25 فروردين

خاورميانه كجاست؟

احسان شمس

در متون نوشته علوم سياسي و جغرافياي سياسي، در تعيين حدود و مرزهاي خاورميانه، اختلاف اندكي وجود دارد. اتفاق نظرات بر آن است كه مرز شرقي خاورميانه از ايران شروع شد و در غرب تا مصر ادامه مي‌يابد. مرز شمالي آن به درياي كاسپين (مرزهاي شوروي سابق) و تركيه و مرز جنوبي نيز به درياي سرخ مي‌رسد. اما اختلاف نظرات در اين است كه آيا در شرق افغانستان جزو خاورميانه است يا خير؟ و در غرب آيا ليبي و تونس به خاورميانه تعلق دارند يا نه؟ در سخنان و توييت‌هاي وزير خارجه ايران، بارها از دخالت‌ كشورهاي خارج از خاورميانه، در آن انتقاد شده مانند اينكه «امنيت منطقه خريدني نيست» يا «همگرايي منطقه‌اي تنها راه‌حل مسائل خاورميانه است» يا «ما در خانه هستيم در حالي كه ايالات متحده هزاران مايل از خاورميانه دور است» و مانند اين. منشا اين سخنان و توييت‌ها، محكوميت متقابل مقامات ايران و ايالات متحده از دخالت در خاورميانه است. آيا مي‌توان اين ديپلماسي عمومي وزير محبوب ايراني را منطبق با واقعيت‌هاي خاورميانه دانست؟ آيا به راستي مرزهاي خاورميانه همان است كه برشمرديم يا مسائل سياسي عصر ما، حدود و ثغور آن را دگرگون كرده است؟ آيا ايالات متحده، فرانسه، انگلستان يا چين و روسيه در منطقه ما همان قدر بيگانه‌اند كه كشورهايي مانند شيلي و پرو يا زلاندنو و فيليپين بيگانه‌اند؟آنچه در روابط بين‌الملل منطقه را تشكيل مي‌دهد، تاثير و تاثر سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و تاريخي جمعي از كشورها بر محور جغرافياست.

اقتصادي: از اين جهت كه رشد و ركود مالي و اقتصادي جمعي از كشورها به واسطه جغرافيا در هم تنيده شده و اين كشورها از هم تاثير و تاثر مي‌پذيرند؛ بنابراين بحران مالي و بانكي كشورهاي شرق آسيا كه از يك كشور شروع شده و همگي آنان را در برگرفت ناشي از همين پيوستگي منطقه‌اي بود. اما در D8 يا G7 چنين چيزي ديده نمي‌شود.

سياسي: از اين جهت كه كشورهاي آن منطقه عموما از سياستگذاري‌هاي كلان يكديگر – چه در بعد داخلي و چه در بعد خارجي- متاثر مي‌شوند، بر اين اساس مسائل شرق اروپا مستقل از غرب آن است و با آنكه هر دو در يك قاره كوچك بوده و عمدتا عضو ناتو و اتحاديه اروپايي هستند، روسيه نقشي سنگين‌تر در شرق اروپا دارد. سياست‌هاي داخلي نيز چنين تاثيري را دارد. براي مثال وضع جريمه‌هاي سنگين از سوي سازمان تامين اجتماعي براي كارفرمايان ايراني كه از نيروي كار بيگانه استفاده مي‌كنند، آثار مخربي بر اقتصاد افغانستان دارد.

اجتماعي: از اين جهت كه مرزهاي اجتماعي آن منطقه لزوما با مرزهاي سياسي آن كشورهاي يكسان نيست و چه بسا چندين كشور را در خود جاي دهد، مانند آنچه در مورد كردستان و بلوچستان مشاهده مي‌شود.كشوري مانند مغولستان در هيچ منطقه‌اي حضور نداشته و در علم سياست به ندرت از آن صحبت مي‌شود و به سختي مي‌توان به اين سوال پاسخ گفت كه آيا جزو آسياي مركزي است يا شرقي؟

فرهنگي: از اين جهت كه كشورهاي يك منطقه جغرافيايي از بعد فرهنگي نيز بر هم تاثير و تاثر دارند و اين بعد فرهنگي حلقه‌هاي اتصال فراواني، ولو آنكه وحدت قومي- نژادي وجود ندارد را ايجاد مي‌كند؛ مانند فرهنگ ايراني،عربي، اسلامي و مانند اين. فرهنگ شيعي و پياده‌روي اربعين بين ايران و عراق تاثيرات شگرفي دارد. همچنين فرهنگ پارسي ميان ايران و هند و بسياري مانند اين. بر اين اساس بالكان منطقه‌اي مستقل از يونان و ايتالياست و مسائل آن به اين دو كشور شباهت ندارد. مسائل پاكستان و بنگلادش نيز در ضمن مسائل شبه قاره بحث مي‌شود.

تاريخي: از اين جهت كه مراودات تاريخي در بستر جغرافيا با هم گره خورده باشد؛ بنابراين امپراتوري ايران، فراعنه مصر، خلافت اسلامي يا عثماني كه همگي در جغرافياي سند تا نيل شكل گرفته‌اند، تاريخي همسان و در هم پيچيده را ايجاد كرده است. خط ميخي ايران باستان به كمك لوح مكشوفه در مصر كشف رمز مي‌شود، آثار تمدن مصر باستان در شمال آفريقا گسترده است و نظام حقوقي و مالي عثماني (المجله) هنوز در بسياري از قوانين كشورهاي بعد از فروپاشي عثماني ديده مي‌شود. بر اين اساس مسائل دو كره از هم قابل تفكيك نيست، اما مسائل دو سوي درياي سرخ اين‌گونه نيست. آنچه همه اينها را به هم پيوند مي‌دهد، محور جغرافياست و شايد مبناي سخنان وزير محترم نيز همين سابقه علمي از آن مسائل است. شايد اين معيار تا قبل از جنگ جهاني دوم موثر بود، اما پس از آن محور منطقه از جغرافيا به سياست و اقتصاد تغيير پيدا كرده است. بر اين اساس بودن در يك منطقه جغرافيايي به بودن در يك منطقه سياسي تغيير پيدا كرده و بر همين مبنا، معناي خاورميانه نيز دگرگون شده است. ثبات در خاورميانه يعني ثبات در اقتصاد و به تبع آن امنيت جهاني. بحران خاورميانه نيز مي‌تواند براي رشد اقتصاد جهاني و امنيت بين‌المللي خطرآفرين باشد. بر اين اساس خاورميانه به دلايل زير مفهومي جهاني گرفته است:

نفت و اوپك: اقتصاد جهان بر پايه نفت مي‌گردد و بزرگ‌ترين كشورهاي توليدكننده نفت در خليج‌فارس ديده مي‌شوند و بحران در يكي از كشورهاي نفتي، يعني نفتي گران‌تر. از سوي ديگر بزرگ‌ترين كارتل اقتصادي دنيا (اوپك) از ميان همين كشورها سر برآورده است. مهم‌تر از همه اينها با توافق پترودلار ميان عربستان و ايالات متحده، نفت - به جاي طلا - به پشتوانه دلار درآمد و اين در حالي است كه نزديك به 80 درصد از مبادلات جهاني با دلار انجام مي‌شود.

اسراييل و صهيونيسم: هيچ‌كس از قدرت لابي صهيونيسم جهاني غافل نيست. از آيپك در ايالات متحده تا بسياري از احزاب دست راستي در اروپا. همه اينها يعني امنيت اسراييل با حضور و بقاي بسياري از دولت‌هاي غربي گره خورده است. بنابراين تا زماني كه دلار وجود دارد و ايالات متحده مي‌تواند به وسيله آن سيادت اقتصادي خود بر اقتصاد جهان را تامين كند؛ تا زماني كه قراردادهاي چند صد ميليارد دلاري خريد اسلحه و نيروگاه‌هاي اتمي، نجات‌بخش اقتصادهاي در بحران غرب وجود دارد؛ تا زماني كه جدايي حاكمان از مردم و سركوب طبقه متوسط مولد اقتصادي در اين كشورها وجود دارد؛ تا زماني كه بنيادگرايي به عنوان بزرگ‌ترين عامل تهديدكننده امنيت بين‌المللي وجود دارد و تا زماني كه اوپك و اسراييل در اينجاست؛ مي‌توان گفت خاورميانه همه دنياست مگر آنكه كشوري خود حضور در آن را نخواهد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون