تكنولوژي امكان كشف بيشتر و بهتر جهان هستي را به ما ميدهد. اين كشف ابتدا ما را با حيرت و كمكم با سوال مواجه ميكند كه اين جنس از سوالات با فلسفه نسبت پيدا ميكنند.
متن زير با تلخيص از تحقيقات «تيم اوربن» در وب سايت مشهور waitbutwhy و تحقيقات موجود در اين زمينه نوشته شده است كه نگاهي دارد به درك فلسفي ما به وجود موجودات ديگر.
تكنولوژي و يك سوال مهم
هر شب كه به آسمان نگاه ميكنيم و ستارگان بيشمار را در آن ميبينيم بزرگي و عظمت اين هستي را درك ميكنيم و اينجاست كه از خودمان ميپرسيم در اين عظمت آيا جايي براي ديگري هم هست؟ اين سوال نسبت ما با كشف هستي خودمان با استفاده از تكنولوژي و فرم دادن به آن با استفاده از فلسفه را تعين ميكند.
ديدن آسمان در شبي مناسب حدود ۲۵۰۰ ستاره را براي ما آشكار ميكند كه اين تعداد فقط شامل صد ميليونيوم از ستارههاي كهكشان ما ميشود كه هر كدام هزار سال نوري كه به اندازه يك صدم قطر كهكشان است با ما فاصله دارند و اين فقط بخش كوچكي از جهان نامتناهي رو به روي ما است.
آيا جهان داراي موجودات هوشمندي غير از انسان است؟
در مواجهه با اين ارقام اولين سوالي كه ذهن ما را با يك دغدغه فلسفي مشغول ميكند اين است كه آيا موجودات هوشمند ديگري هم هستند؟ دوباره بازميگرديم به ارقام. به تعداد ستارگان موجود در كهكشان ما (يعني ۱۰۰ تا ۴۰۰ ميليارد)، در جهان كهكشان وجود دارد. درنتيجه به ازاي هر ستاره در كهكشان بزرگ ما، يك كهكشان ديگر در عالم هستي وجود دارد. بنابراين تعداد كل ستارگان ۱۰ به توان ۲۲ تا ۲۴ است و اين درواقع يعني به ازاي هر دانه شن در روي كره زمين، 10 هزار ستاره در هستي وجود دارد. نكته اينجاست كه چه تعداد از اين ستارگان شبيه به خورشيد ما هستند. بحثهاي زيادي وجود دارد اما محافظهكارانهترين رقم ۵ درصد است كه با يك حساب سرانگشتي ميتوان گفت ۵۰۰ ميليارد ميليارد ستاره شبيه به خورشيد وجود دارند. سوال يا نكته بعدي اين است كه چه تعداد از اين ستارگان سيارهاي شبيه به زمين را در حال چرخش به دور خود دارند؟ بدبينانهترين تخميني كه ميتوان گفت ۲۲ درصد است؛ به اين معنا كه ۱۰۰ ميليارد ميليارد سياره شبيه به زمين در عالم هستي وجود دارد. يعني به ازاي هر دانه شن روي كره زمين، ۱۰۰ سياره شبيه به زمين وجود دارد.
نظريه بيگبنگ و بعد از آن
از اينجا به بعد بايد با حدس و گمان جلو برويم با اين فرض كه بعد از بيگبنگ فقط يك درصد از سيارههاي شبيه به زمين واجد حيات شدهاند. درواقع يعني هر دانه شن به روي زمين، معادل يك شكل حيات در هستي است. حالا دوباره فرض كنيد كه يك درصد از اين حيات به اندازه حيات روي زمين پيشرفت كرده باشد. در اين صورت بايد ۱۰ ميليون ميليارد سياره داراي حيات پيشرفته وجود داشته باشد. اگر دايره تحقيق را فقط به كهكشان راه شيري خودمان محدود بكنيم درواقع ميتوان گفت كه يك ميليارد سياره شبيه به زمين در كهكشان وجود دارد و ۱۰۰ هزار تمدن هوشمند به روي آنها شكل گرفته است.
SETI سازماني است كه كارش دريافت پيام احتمالي و گوش دادن به آن از سوي چنين تمدنهايي است. اگر فرض بگيريم كسر بسيار كوچكي از اين تمدنها، شروع به فرستادن پيام كرده باشند، آن وقت ما تا كنون بايد چيزي از جانب آنها يا دريافت ميكرديم يا ميشنيديم. ولي تاكنون حتي يك كلمه هم شنيده نشده است.
پس بقيه كجا هستند؟
زمين؛ سيارهاي جوان
با كمي بررسي ميبينيم اوضاع عجيبتر هم ميشود. سياره زمين با عمر ۴.۲ ميليارد سال تقريبا جوان است اين به اين معنا است كه بسياري از اين تمدنها بايد از ما جلوتر باشند ولي همچنان هيچ خبري از آنها نيست.
تكنولوژي امروز ما براي انسانهاي هزار سال پيش غيرقابل فهم است؛ همچنين اگر تكنولوژي يك ميليون سال پيشرفت كند، نسبت ما با آن شبيه به نسبت درك شامپانزهها به انسانهاي امروزي ميشود. اكنون تصور موجوداتي را در سيارهاي متصور شويد كه از نظر تمدن و تكنولوژي چند ميليارد سال از ما جلوتر باشند.
سه نوع تمدن وجود دارد
مقياسي با عنوان «كارداشف Kardashev scale» وجود دارد كه با آن تمدنها را تقسيم بندي ميكنند و شامل سه دسته ميشود؛
1- دسته اول، تمدنهايي هستند كه تمام انرژيهاي سياره خودشان را مورد بهرهبرداري قرار دادهاند. ما هنوز جزو دسته اول نيستيم ولي به آن نزديك هستيم.
2- تمدن دسته دوم، آنهايي هستند كه تمام انرژي ستاره ميزبان سيارهشان را مورد بهرهبرداري قرار دادهاند.
3- و اما تمدن دسته سوم آنهايي هستند كه توانستهاند به توانايي بهرهبرداري انرژي از سراسر كهكشان راه شيري برسند. با اين ترسيم به راحتي ميتوانيد تصور كنيد كه چگونه تمدني كه چند ميليارد سال از تمدنهاي زميني جلوتر است ميتوانسته تا به امروز جزيي از تمدن دسته سوم باشد.
بنا بر پيشرفت تكنولوژي در تمدنهاي دسته سوم ميتوان اين گونه حدس زد كه آنها براي بهرهبرداري از انرژي در كهكشانشان ميتوانند با فرستادن سفينه، سياره ديگري را كولونيزه كنند و مثلا ۵۰۰ سال آنجا بمانند و بعد دوباره دو سفينه جديد بفرستند به جاهاي بعدي براي كلونيز. حتي اگر چنين تمدني تكنولوژي سفر با سرعت نور هم نداشته باشند، ميتوانند در كمتر از چهار ميليون سال به اين شكل كل كهكشان راه شيري را كولونيزه كنند.
اگر به همين شكل به حدس و گمانهايمان بر اساس پيشرفت تكنولوژي ادامه بدهيم، اينگونه بايد نتيجه گرفت كه اگر تمدني با درنظر گرفتن احتمال يك درصد موفق بشود و به دسته سوم برسد، يعني بايد چيزي حدود هزار تمدن از اين نوع در كهكشان وجود داشته باشند كه با وجود چنين تكنولوژي پيشرفتهاي نبايد رصدشان خيلي مشكل باشد. اما باز سوال اين است كه پس بقيه كجا هستند؟ اينجا است كه ما دچار تناقض شده و وارد بحثي فلسفي ميشويم.
تناقض: بقيه كجا هستند؟ و پاسخ فلسفي به آن
دو پاسخ در حد گمانهزني ميتوان به اين تناقض داد. گرچه پاسخ روشني براي اين تناقض وجود ندارد اما تنها گمانهزنيهايي است كه ميشود در دو دسته جايشان داد؛
1- اول اينكه تمدني در دستههاي دوم و سوم شكل نگرفته است.
2- دوم اينكه اين تمدن شكل گرفته است اما ما انسانهاي روي زمين چيزي درباره آنها نميدانيم.
در حالت اول ميتوان گفت هيچ تمدن پيشرفتهتري ديده نميشود چون اصلا شكل نگرفته است. پاسخ دسته اول با توجه به اعداد و ارقامي كه نشان ميدهد بايد دهها هزار تمدن پيشرفته وجود داشته باشد، اين است كه نتيجه وجود «فيلتر بزرگ» را نشان ميدهد. منظور از فيلتر بزرگ اين است كه رخداد يا پروسهاي وجود دارد كه مانع از شكلگيري آنها ميشود.
مثلا ميتوان يك مانع فرگشتي را عامل نابودي تمدنها دانست كه بر مبناي آن هيچ تمدني امكان دور زدن آن و رسيدن به درجات بالاتر را ندارد. با پذيرفتن اين فرض اين سوال هم به وجود ميآيد كه اين فيلتر در چه زماني رخ ميدهد؟ بنا به اينكه اين فيلتر چه زماني رخ داده است تمدن بشري سه حالت پيدا ميكند: اينكه ما نادر هستيم، ما اولي هستيم و سومين حالت اينكه پايان خواهيم يافت و فاتحهمان خوانده است.
ما نادر هستيم
ما نادر هستيم ميتواند به اين معنا باشد كه فيلتر پشت سر ما وجود دارد و ما احتمالا از معدود و به احتمال قويتر تنها موجودات موفقي بودهايم كه توانستهايم آن را از سر بگذرانيم، درواقع ما موجودات خوش شانسي بودهايم. احتمالا به همين خاطر است كه وقتي انسانهاي گذشته به چگونگي وجود خودشان ميانديشيدند خودشان را موجودي خاص و نظركرده ميديدهاند.
دانشمندان در اين مورد پديدهاي را مورد مطالعه و نامگذاري قرار دادهاند. آنها ميگويند هر موجودي كه به وجود خودش فكر كند حاصل يك سير موفق تكاملي است و اينكه آيا واقعا نادر است يا مشابهان زيادي دارد، در نحوه و نوع فكر كردن آنها تغييري ايجاد نميكند. دانشمندان نام اين پديده را «اثر انتخاب مشاهدهاي» گذاشتهاند. اين پديده به اين معنا است كه ممكن است ما انسانها از اين جهت كه مشابهي در هستي نداريم واقعا خاص باشيم. اما اگر اينطور باشد، پس فيلتر بزرگ براي ما چه بوده؟
يك پاسخ ميتواند اين باشد كه به وجود آمدن نوعي از حيات، خود ميتواند يك فيلتر بزرگ باشد. يعني آغاز يك حيات كاري شگرف و اتفاقي بسيار نادر است. پاسخ ديگر ميتواند اين باشد كه جهش يافتن از زندگي تكياختهاي به يك زندگي پُر ياختهاي بسيار نادر است. به عنوان مثال دو ميليارد سال طول كشيده است تا تكسلوليها به روي زمين به پر سلوليها برسند. اين مثال ما را به اين نتيجه ميرساند كه ممكن است هستي سرشار از زندگي تك ياختهايها باشد اما تقريبا از نمونهاي چون ما خالي است.
همچنين پاسخهاي ديگر ميتواند مثلا اين باشد كه رسيدن به اين ميزان از هوشمندي انسان خود ميتواند يك فيلتر بزرگ باشد. استيون پينكر، روانشناس تجربي امريكايي-كانادايي دانشگاه هاروارد اين مورد را رد ميكند. او معتقد است كه سير تكاملي هدف مشخصي ندارد بلكه فقط با اوضاع محيطي سازگاري پيدا ميكند. براي اينكه يك پديده را بتوانيم فيلتر بزرگ تلقي كنيم بايد شانس رخداد آن يك در ميليارد يا حتي پايينتر باشد. اما تشكيل پرسلولي به روي كره زمين به صورت مجزا ۴۶ بار رخ داده است. از اين رو اگر روي مريخ هم تكسلولي پيدا شود، به اين معنا است كه خود حيات هم نميتواند يك فيلتر بزرگ محسوب شود.
اگر ما واقعا در هستي موجودات نادري باشيم ميتواند مويد اين تئوري باشد كه زمين نيز واقعا يك سياره نادر است. يعني اينكه شرايط اكولوژيك زمين بسيار خاص است از جمله اينكه قمري به بزرگي ماه دارد، قمري كه در شكلگيري حيات نقش مهمي دارد.
ما اولين هستيم
اينكه ما اولين هستيم هم مانند حالت پيشين است و فيلتر پشت سر ما در نظر گرفته شده است. اما در اين حالت فرض بر اين است كه اگر ما ديگران را نميبينيم علتش اين است كه شرايط هستي براي زندگي موجودات هوشمند به تازگي مساعد شده است از اينرو ما نهتنها از همه جلوتر هستيم بلكه اولين نمونه در نوع خود هستيم. در اين حالت ميتوان به اين فرضيه هم اتكا كرد كه مثلا بعد از شكلگيري انفجار بزرگ اشعه گاما مانع از شكلگيري حيات و پيشرفت آن شده اما اكنون ديگر شرايط تغيير كرده است.
ما پايان خواهيم يافت
اين حالت در شرايطي فرض شده است كه فيلتر بزرگ را پيش روي خود تجسم كنيد در اين صورت فاتحه ما هم قطعا خوانده خواهد شد. در اين حالت فرض بر اين است كه تمدنهاي هوشمند ديگري هم شكل گرفتهاند اما در پيشروي خود به فيلتر بزرگ برخورده و از بين رفتهاند و يا هرگز به ما نرسيدهاند يا وقتي به ما رسيدهاند كه در حال نابودي بودهاند.
يك فرض ممكن اين است كه پديدهاي چون همان پرتوهاي گاما در انتظار ما است تا به يك آن همه را نابود كند. يا اينكه هر تمدني به سطحي از تكنولوژي ميرسد كه دست به نابودي خودش ميزند.
نيك بوستروم، فيلسوف سوئدي در دانشگاه آكسفورد معتقد است بيخبري خوش خبري است. او ميگويد اگر فردا در روزنامهاي بخوانيد كه در مريخ حيات پيشرفتهاي پيدا شده است آن وقت اين خبر ميتواند بدترين خبر تاريخ بشريت باشد چون اين خبر بدين معنا است كه فيلتر بزرگ در انتظار هر دو تمدن است از اين نظر تماشاي آسمان تاريك و ساكت در شب ميتواند بهترين هديه باشد.
تمدنهاي ديگر هستند، اما...
حالت ديگر اين بود كه فرض كنيم كه تمدنهاي دسته دوم و سوم وجود دارند و كساني كه به وجود اين تمدنها باور دارند معتقدند بررسي امكانهاي منطقي موجود ميتوانند توضيح دهند كه چرا تاكنون ما درباره آنها چيزي نشنيدهايم. در اين حالت اصل بر باور به معمولي بودن است يعني اينكه تمدن، سياره و كهكشان ما هيچ چيز خاصي ندارد و ما در نهايت فقط ۱۰۰ سال نوري دورتر از خود را توانستهايم رصد كنيم كه اين مسافت كمتر از يك هزارم قطر كهكشان است. دلايل دهگانه اين گروه از اين قرار است:
1- امكان اول؛ ما فقط نزديك به 5 هزار سال است كه وقايع تاريخي را ثبت ميكنيم و خودمان كمتر از صد هزار سال است كه به روي كره زمين زيست ميكنيم از اين رو احتمال آن وجود دارد كه حيات هوشمند به اينجا آمده باشد ولي ما يا اينجا نبوده يا قادر به ثبت آن نبودهايم.
2- امكان دوم؛ كهكشان خيلي وقت است كه تحت استعمار تمدنهاي برتر درآمده است، اما ما در بخشهاي پرت مانند روستاهاي كوچك دورافتاده زندگي ميكنيم از اين رو هنوز متوجه اوضاع نشدهايم؛ مانند قبايل كوچك كانادايي كه مدتها بعد از اينكه امريكا توسط اروپاييها فتح شد تازه باخبر شدند كه چه شده است. شايد ما هم هنوز از اين تسخير بيخبر هستيم.
3- امكان سوم؛ شايد مورد استعمار قرار دادن سيارات ديگر به نظر موجودات هوشمند ايدهاي عقبافتاده باشد. كما اينكه اين تمدنهاي پيشرفته به قدري در نعمت و خوشي غرق شده باشند كه اصلا نيازي به دستيابي انرژيهاي ما نداشته باشند يا احتمالا توانستهاند به بهينهترين روش استفاده از منابع انرژي دست پيدا كنند و باقي كهكشان برايشان جايي عقب افتاده به نظر ميآيد. از اين رو ديگر هيچ آرماني براي فتح نقاط ديگر هستي ندارند.
4- امكان چهارم؛ تمدنهاي خطرناكي همچون شكارچيهاي قابل وجود دارند كه منتظرند ديگران را مورد بهرهكشي قرار دهند از اين رو احمقانه است كه كارشان را به نحوي انجام دهند كه ديگران از وجود و هدف آنها بويي ببرد. ما هم گرچه براي يافتن حيات هوشمند به آسمان گوش ميدهيم اما هنوز در جهان خبري از خودمان نشر ندادهايم. استيون هاوكينگ نيز هشدار داد و گفته بود اگر موجودات فضايي به زمين بيايند مانند زماني است كه كريستف كلمب به امريكا آمد؛ ورودي كه براي كريستف كلمب خوب بود، اما براي بوميان گران تمام شد. حتي كارل سيگن، ستاره شناس فقيد هم مخالف اعلام موقعيت زمين در هستي بود. اينكه به ديگر موجودات فضايي بگوييم كه ما دقيقا كجاي هستي قرار داريم، كاري غير عقلاني است.
5- امكان پنجم؛ فقط يك تمدن بسيار هوشمند وجود دارد كه ميتواند هستي را نظاره و كنترل كند و وقتي ديگر تمدنها به درجهاي از پيشرفت و تكنولوژي ميرسند آنها را نابود ميكند. اين تمدن هوشمند و مهاجم ما را تحت نظر دارد تا وقتي كه زمان مناسب برسد و ما را نابود كند.
6- امكان ششم؛ تمدنهاي پيشرفته بسياري وجود دارند اما ما به دنبال چيز اشتباهي هستيم و اشتباه گوش ميدهيم. مثلا شايد توانايي قدرت فهم نوروني (نورون: سلول بافت عصبي) اين موجودات صدها هزار بار بيشتر از ما باشد و دريافت سيگنال يك سلام آنها ممكن است ۱۲ سال طول بكشد در حالي كه ما فكر ميكنيم فقط داريم به يك نويز گوش ميدهيم.
7- امكان هفتم؛ ما پيش از اينها توانستهايم با موجودات فضايي ارتباط برقرار كنيم اما دولتها آن را از ما پنهان كردهاند. گرچه اين احتمال بسيار احمقانه به نظر ميآيد اما طرفداران خودش را دارد.
8- امكان هشتم؛ ديگر تمدنهاي پيشرفته موجود در هستي از وجود ما باخبر هستند اما فقط به تماشاي ما همچون تماشاي حيوانات در باغوحش اكتفا كردهاند. آنها تصميم گرفتهاند تا به خاطر صلاح خودمان هم كه شده با ما ارتباط برقرار نكنند تا زماني كه به آن ميزان از پيشرفت مورد نظر آنها برسيم.
9- امكان نهم؛ تمدنهاي پيشرفته ديگري هم وجود دارند اما تكنولوژي و توان ما براي درك آنها بسيار ابتدايي است. ميچيو كاكو، فيزيكدان برجسته ژاپني ميگويد: «يك كلوني مورچه را تصور كنيد كه كنار يك بزرگراه خانه ساختهاند. آن مورچهها از ماشينهايي كه در بزرگراه در حال حركت هستند چه دركي دارند؟ احتمالا هيچ. مشكل از نداشتن تكنيك در دريافت سيگنال از سوي موجودات ديگر نيست بلكه ما از درك آنها، اهداف و مقاصدشان ناتوان هستيم.»
10- امكان دهم؛ كلا ما در مورد واقعيت دچار توهم هستيم. مثل اينكه ما در يك كامپيوتر شبيهسازي شدهايم از اين رو چون امكان ارتباط با واقعيت را نداريم از باقي دنيا هم صدايي به گوش ما نميرسد.
درك تمام امكانات مورد اشاره امكان تجربه و بررسي توسط تكنولوژي را ندارند. بلكه در تمام اين تصويرسازيها ما ناچاريم به فهممان از هستي و زندگي تكيه بزنيم و اين تصويرسازي فقط با انديشه تقويت شده يك متفكر ميتواند به بررسي چگونگي و اهميت آنها كمك كند.
ديدن آسمان در شبي مناسب حدود ۲۵۰۰ ستاره را براي ما آشكار ميكند كه اين تعداد فقط شامل صد ميليونيوم از ستارههاي كهكشان ما ميشود كه هر كدام هزار سال نوري كه به اندازه يك صدم قطر كهكشان است با ما فاصله دارند و اين فقط بخش كوچكي از جهان نامتناهي روبهروي ما است.
تعداد كل ستارگان ۱۰ به توان ۲۲ تا ۲۴ است و اين درواقع يعني به ازاي هر دانه شن در روي كره زمين، 10 هزار ستاره در هستي وجود دارد. نكته اينجا است كه چه تعداد از اين ستارگان شبيه به خورشيد ما هستند. بحثهاي زيادي وجود دارد اما محافظهكارانهترين رقم ۵ درصد است كه با يك حساب سرانگشتي ميتوان گفت ۵۰۰ ميليارد ميليارد ستاره شبيه به خورشيد وجود دارند.
سوال يا نكته بعدي اين است كه چه تعداد از اين ستارگان سيارهاي شبيه به زمين را در حال چرخش به دور خود دارند؟ بدبينانهترين تخميني كه ميتوان گفت ۲۲ درصد است؛ به اين معنا كه ۱۰۰ ميليارد ميليارد سياره شبيه به زمين در عالم هستي وجود دارد. يعني به ازاي هر دانه شن روي كره زمين، ۱۰۰ سياره شبيه به زمين وجود دارد.
اگر ما واقعا در هستي موجودات نادري باشيم ميتواند مويد اين تئوري باشد كه زمين نيز واقعا يك سياره نادر است. يعني اينكه شرايط اكولوژيك زمين بسيار خاص است از جمله اينكه قمري به بزرگي ماه دارد، قمري كه در شكلگيري حيات نقش مهمي دارد.
نيك بوستروم، فيلسوف سوئدي در دانشگاه آكسفورد معتقد است بيخبري خوش خبري است. او ميگويد اگر فردا در روزنامهاي بخوانيد كه در مريخ حيات پيشرفتهاي پيدا شده است آن وقت اين خبر ميتواند بدترين خبر تاريخ بشريت باشد چون اين خبر بدين معناست كه فيلتر بزرگ در انتظار هر دو تمدن است از اين نظر تماشاي آسمان تاريك و ساكت در شب ميتواند بهترين هديه باشد.
استيون هاوكينگ نيز هشدار داد و گفته بود اگر موجودات فضايي به زمين بيايند مانند زماني است كه كريستف كلمب به امريكا آمد؛ ورودي كه براي كريستف كلمب خوب بود، اما براي بوميان گران تمام شد.
كارل سيگن، ستارهشناس فقيد هم مخالف اعلام موقعيت زمين در هستي بود. اينكه به ديگر موجودات فضايي بگوييم كه ما دقيقا كجاي هستي قرار داريم كاري غيرعقلاني است.